دُرج

وب نوشت سعید فانیان

دُرج

وب نوشت سعید فانیان

اولین باری که پیری را لمس کردم

  گذرعمر از موضوعاتی است که برای همه مهم است. در عین حال هرکس به نوعی با این مقوله برخورد و مواجهه دارد . انسان تا جوان است نسبت به آن کم توجه است و گاهی حتی در محاوره ها رعایت سن و سال اطرافیان را نمیکند، مثلا میگویند فلانی ُمرد ، جوان میگوید چند سالش بود میگویند حدود هفتاد و او بی محابا میگوید خوب عمر خودش را کرده بود غافل از اینکه شخصی با سنی بالای هشتاد در همان مجلس و البته با امید فراوان به آینده نشسته است ، در میانسالی کم کم توجه به موضوع  سن جلب میشود . اولین باری که این حس گریبانم را گرفت حول و حوش چهل سالگی بودم ، در اتوموبیل نشسه منتظر بودم  تا همکارم سوارشود و برویم . نامه رسانی به او نزدیک شد نامه ای به دستش داد و گفت نامه را بده به اون پیرمرد ، همکارم گفت کدام پیرمرد و پاسخ شنید همانی که صندلی جلوی ماشین نشسته ،نگاه کردم جزخودم کسی را در ماشین ندیدم ، باورم شد که حداقل دیگر شباهت به جوانان نمیدهم و گرنه نامه رسان به اشتباه میگفت نامه را بده به آن جوان ،در آن حال یاد مطلبی افتادم که در جایی خوانده بودم ، شرح حال کسی که به پزشک مراجعه کرده بود و با دیدن دیپلم قاب شده پزشک یادش میآید که با هم همکلاس بوده اند . وارد مطب که میشود پزشک را آنقدر شکسته و فرسوده می بیند که به خود می قبولاند پزشک آن کسی که فکر میکند نیست با این وجود از او می پرسد شما در سالهای دهه سی در فلان دبیرستان نبودید پزشک میگوید چرا و حتما شما هم در انجا بوده اید پاسخ میدهد بله پزشک خوب به چهره بیمار نگاه میکند و میگوید بله بله یادم آمد شما دبیر درس ریاضی ما بودید ولی چقدر شکسته و پیر شده اید . 

بعداز هشدار آن نامه رسان، دریافت عینک پیر چشمی در سن چهل و سه سالگی دیگر همه چیز را برایم قطعی کرد،  علاوه بر این دوست و همکاری داشتم که هشت سال از من بزرگتر بود ، داشت بازنشسته میشد. هروقت صحبت میکردیم میگفت ای بابا ما دیگر آفتاب لب بامیم میگفتم شما که هنوز پنجاه سال نداری میگفت نه ولی واقعا دیگه از ما گذشته است ، هروقت او را میدیدم احساس پیری میکردم .این دوستمان با همین روحیه در سن پنجاه و چهارسالگی به رحمت خدا رفت . در عوض در سال های هشتاد ، هشتاد و یک همکاری در دانشگاه آزاد داشتم که میگفت در دانشگاه دولتی سالها پیش بازنشست شده و مدتهاست که مجددا مشغول تدریس است. این استاد را اوایل سال ۱۳۹۲ در شهرک اکباتان دیدم سرحال و قبراق بود و با لبخند گفت میدونی دوباره سی سالم را تمام ، کیلومتر را  صفر کرده ام  و بازهم مشغولم گفتم ماشااله خدا قوت استاد یعنی شصت سال است تدریس میکنید گفت آری و هم اکنون ۸۷ سال دارم . به ذهنم آمد که حضور بعضی از رجال فعال سیاسی و فرهنگی در کشور با سنی بالای هشتاد با وجود نقد و نظرهایی که در پی دارد حداقل باعث امیدواری بیشتر دیگران به آینده میشود .

نظرات 7 + ارسال نظر
محمدرضا شنبه 7 دی‌ماه سال 1392 ساعت 02:02 ب.ظ http://www.pcschools.ir

سلام من مایلم که با سایت شما تبادل لینک داشته باشم و سایت شمارو توی سایت خودم تبلیغ کنم . همون طور هم شما سایت منو توی سایت خودتون تبلیغ کنین.
اگه مایلید پیام بدین تا ارتباطمون با هم رو شروع کنیم.
آدرس سایتم:
www.pcschools.ir

mazmaz500 شنبه 7 دی‌ماه سال 1392 ساعت 03:48 ب.ظ http://xqa.ir/?q=regnuser&moref=363

سلام دوست عزیز، وبلاگ فوق العاده ای داری
میخوای تمامی بازدید وبت به پول تبدیل شه ؟ پس معطل نکن و به لینک زیر برو و ثبت نام کن
در این روش هیچ بنر و متنی در وبلاگ شما نمایش داده نمی شود
اگه نخواستی ثبت نام کنی حداقل یه سر بزن شاید نظرت عوض شد
اگه هم ثبت نام کردی حتما کد پاپ آپ رو بزار تو قالب وبلاگت
یادت نره که این آسان ترین روش کسب درآمده
موفق و سربلند باشی
یا علی
http://xqa.ir/?q=regnuser&moref=363
سلام دوست عزیز، وبلاگ فوق العاده ای داری
میخوای تمامی بازدید وبت به پول تبدیل شه ؟ پس معطل نکن و به لینک زیر برو و ثبت نام کن
در این روش هیچ بنر و متنی در وبلاگ شما نمایش داده نمی شود
اگه نخواستی ثبت نام کنی حداقل یه سر بزن شاید نظرت عوض شد
اگه هم ثبت نام کردی حتما کد پاپ آپ رو بزار تو قالب وبلاگت
یادت نره که این آسان ترین روش کسب درآمده
موفق و سربلند باشی
یا علی
http://xqa.ir/?q=regnuser&moref=363

حسام زاده شنبه 7 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:37 ب.ظ

سلام مطلب جالبی بود لطفا در کنار مطالب تخصصی گاهی نمونه این مطالب را در زمینه مسایل اجتماعی و فرهنگی بنویسید.

فائزه شنبه 7 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:45 ب.ظ

انشالاه ١٠٠ سال عمر با عزت و سلامتى داشته باشید.

سلام
ممنونم از شما درد دل ، شرح حال یا نجوایی بود البته با صدایی نه چندان آهسته

ن.ر دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:03 ق.ظ

سلام استاد گرانقدر جناب آقای فانیان
جوانی باید در رگ و خون آدمی جریان داشته باشد. جوانی به سن و سال نیست که به شناسنامه سنجاق شده باشد یا میراث هم نیست که عده ای داشته باشند و عده ای از آن بی بهره باشند. جوانی برای همه وجود دارد و همه از آن عبور می کنند جوانی یعنی پویایی . جوانی یعنی فعال بودن و مثمرثمر بودن جوانی یعنی شما یعنی شمایی که هستید و می نویسید و می نگارید و درس می دهید و اثر می گذارید. انشاءالله که همه آدمها جوانی خوبی را داشته باشند و دوره خودباری و نوآوری خود را خوب سپری کنند تا در دوران پیری سعادت زندگانی را بهره ببرند. به امید سعادت روز افزون برای شما و برقرارماندن عزت و بزرگی اتان. التماس دعا

سلام بر شما
بسیار پر محتوا نوشتید و با تعبیرهای زیبایی از جوانی و جوان بودن یاد کردید( گذشته از محبت و اشاره ای که به حقیر داشتید ) انشااله عاقبت همه خیر و همین باشد که میفرمایید . همانطور که معروف است اندیشمند معروف ایرانی ابن سینا معتقد بوده است که عرض عمر و کیفیت زندگی مهم است . امیدوارم زندگی همه ما رضایت بخش و آثار آن ماندگار باشد .

راحله جمعه 13 دی‌ماه سال 1392 ساعت 03:28 ب.ظ

دایی جان انسانهایی مثل شما، مثل گنجینه ای گرانبها هستند که با گذشت زمان ارزششان بیشتر و بیشتر می شود. افتخار می کنم که خواهرزداه شما هستم. خدا شما را برای ما هزاران سال نگه دارد

سلام بر شما
از ابراز لطف و محبت شما ممنونم و خوشحالم که جوانان ارزشمند ، تحصیلکرده ، با مطالعه و پویایی چون شمابه روز ، پیگیر و جستوجوگر مسایل هستید وگرنه خود من چندان قابلیت طرح و تعریف ندارم. باز هم ممنونم .

داوود شنبه 14 دی‌ماه سال 1392 ساعت 02:44 ق.ظ

همیشه وقتی پای صحبت شما میشینم به این فک میکنم که چقدر خوشاینده که آدم اینقدر با صلابت باشه.

جامعه ادبی ایران به شما افتخار می کنه استاد.

ارادتمند شما داوود

سلام بر شما
شما محبت دارید و من شرمنده محبت دوستان هستم .امیدوارم همواره سلامت و با سعادت باشید . بدون تردید جامعه ما به وجود جوانانی پاک ،هنرمند و فرهیخته چون شما افتخار میکند .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد