دُرج

وب نوشت سعید فانیان

دُرج

وب نوشت سعید فانیان

داستان های عمو ( ۷ ) سو ز و قول

عمو تعریف می کند که عزیز نامی  را می شناخت که فردی روستایی ،پر کار ،قوی هیکل ،پرخور و البته بدون رو دربایستی با دیگران بود. یک روز عزیز را می بیند که برای آوردن بار میوه از ده به شهر آمده  است و چون گرسنه شده با بقچه بزرگی از نان خشک که به همراه دارد به در مغازه شیرینی پزی  (قنادی ) رفته و مشغول گفتگو و چانه زنی طولانی مدت است عمو می بیند داستان کش دار شد  به در شیرینی پزی میرود و موضوع را  از نزدیک دنبال میکند  ،عزیز از شیرینی پز درخواست میکند که  از شیره های نبات موجود در پاتیل بزرگ قنادی  وسط مغازه که حدود شش کیلو بوده دو کیلوی آنرا به او بفروشد تا بتواند با نان خشک مفصلی که همراه دارد به  قول قدیمی ها سد جوع کند و سیر شود قناد به بهانه اینکه خوردن این میزان شیره باعث مریضی میشود از فروش شیره و قبول پیشنهاد خود داری می کند و میگوید  اصولا نمی توانی  این میزان شیره را بخوری اگرهم بخوری مریض میشوی، آقا عزیز بهش بر می خوره و میگه حالا که اینو گفتی چند بدهم تا همه شیره پاتیل را بخورم  قناد که بابت دو کیلو شیره هم نظرش این بود که خوردنش ممکن نیست برای خلاص شدن از دست عزیر میگه اگر آدمیزادی پیدا بشه و  بتونه این همه شیره را بخوره من  پول نمیگیرم  عزیز که فرصت یافته بود بلافاصله خود را به سر دیگ و پاتیل شیرینی میرساند بقچه نان خشک را باز میکند و میگوید امیدوارم سر همین قول وسخنت باشی و بلافاصله شروع می کند به خوردن و با ملاغه موجود در دیگ  تند و تند شیره برمیدارد و همراه با نان خشک میخورد ، قناد ابتدا  به امید وازدن عزیز مو ضوع را چندان جدی نمیگیرد اما چند ملاغه که زیرشیره ها میخورد و به حلقوم عزیز میریزد با نگرانی از نزدیک و سر دیگ موضوع را با حساسیت فوق العاده دنبال میکند شیره ها که به نیمه میرسد میگوید آهای دهاتی حالا شیره و پول من به جهنم تو با این شیره هایی که میخوری دلت میسوزه معده ات داغون میشه و پدرت در میاد  عزیز آقا که انگار  انجام شرط خود بسته را وظیفه میدونه بدون توجه به قناد و در حالیکه حاضر به کوتاه آمدن نیست میگه من میدونم کجای کی میسوزه و در حالی که  ته پاتیل را با نان تمیز میکنه میگه آدم اگر قولی داد هرجاش هم که بسوزد  باید تا آخر سر قولش بایستد

نظرات 2 + ارسال نظر
حمید دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:47 ب.ظ

سلام
دم عمو گرم که در قالب طنز از ارزش وفای به عهد می گوید ، چیزی که اینروزها کیمیاست اما باید به دنبالش رفت وآن را احیا کرد.

سیاوش محسنس سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:51 ب.ظ

سلام
آقا این عمو وجود خارجی دارد یا همه این داستان ها مخلوقات ذهن زیرک شماست اگر ایشان هستند و در قید حیاتند نباید به راحتی از بغل این گوهر گذشت و اگر نیستند که آفرین به این همه ذوق و لطافت و طنازی
ادامه دهید زیباست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد