بهار فصل گل ،سرسبزی،تعادل طبیعت، نشاط و طراوت است و در ادبیات ما نشانه رویش و نو شدن، تکامل و آیتی بزرگ از آیات خداوندی ، همه شاعران پارسی گو از بهار و نوروز و زیبایی های آن سخن گفته اند علاوه بر این آنچنانکه معروف است هر ایرانی یا فارسی زبانی در عمر خود چند بیتی شعر سروده است یا می سراید و می شود گفت این شعرها نیز غالبا از بهار و طراوت آن یا با الهام از بهار در مورد عشق و دلداگی و شوریدگی و شیدایی است
مناسب است از پیامبران بی بدیل شعر و ادب پارسی چند بیتی در مورد بهار بیاوریم :
خوشتر زعیش و صحبت و باغ و بهار چیست ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست
هروقت خوش که دست دهد مغتنم شمار کس را وقوف نیستکه انجام کار چیست
* * **
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
آن همه ناز و تنعم که خزان میفرمود عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
*** حا فظ ***
بهار آمد که هرساعت رود خاطر به بستانی به غلغل در سماع آیند هر مرغی به بستانی
دم عیسیست پنداری نیسم باد نوروزی که خاک مرده باز آید در او روحی و ریحانی
* * * * * *
بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
صوفی از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار که نه وقت است که در خانه بخوابی بیکار
بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق نه کم از بلبل مستی تو بنال ای هشیار
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار *** سعدی ****
بهار آمد بهار آمد بهار مشکبار آمد نگار آمد نگار آمد نگار خوش عذار آمد
صبوح آمد صبوح آمدصبوح راح و روح آمد خرامان ساقی مه رو به ایثار عقار آمد
صفا آمد صفا آمد که سنگ و ریگ روشن شد شفا آمد شفا آمد شفای هر نزار آمد
حبیب آمد حبیب آمد به دلداری مشتاقان طبیب آمد طبیب آمد طبیب هوشیار آمد
*** مولوی ***
دلهاتان هماره بهاری و بهارتان پایدار باد ( نوروز 1391 )