ایرانیان خارج از کشور سرمایه ای مهم برای برای کشوراند که در کوران حوادث و جابجایی های قدرت اجرایی تمی بایست مورد بی توجهی قرار گیرند . متاسفانه بر خلاف شعارهای مختلف در سالهای اخیر تماس و ارتباط هدفمند با ایرانیان مستمر نبوده است . اینکه معمولا گفته شود ایرانیان هرکدام در جای جای جهان سفیری برای ایرانند بحث درستی است . اما شعار صرف کافی نیست. برنامه ریزی مناسب و خدمات متناسب به این نیروی بزرگ و استفاده از توان و پشتیبانی آنان قطعا میتواند برای پیشبرد اهداف کشور در حوزه های مختلف موثر و سازنده باشد . حضور گسترده ایرانیان در جای جای جهان می تواند بعنوان یک فرصت چه به لحاظ فرهنگی و چه اقتصادی برای زادگاه و جایگاه آبا و اجدادی آنها حمایت گر و پیشبرنده اهداف و آرمان های کشور باشد . آمد و شد آنها در کشور ُ، مشارکت در طرح ها و برقراری و حفظ ارتباطشان با ریشه های فامیلی و سر زمینی می تواند ایرانیان مهاجر را مرتبط با آب و خاک مرام و فرهنگ خود نگه دارد و به حفظ فرهنگ پویای ایرانی ، اسلامی در درون خانواده ای ایرانی کمک کند .تولید و توزیع آثار فرهنکی ایرانی ،حضور قوی و گسترده محصولات فرهنگی زبان فارسی در محیط وب و فضای مجازی نیز می تواند مقوم این روند باشد . آنچه که باعث شده است تا در این مقطع به یادآوری اهمیت توجه به ایرانیان خارج از کشور بپردازیم استمرار بی توجهی در برنامه ریزی ها ، تبلیغات و مراودات لازم در این حوزه است .امیدواریم این ارتباطات هدفمند و منظم برقرار و پرثمر گردد و از کم توجهی و از دست دادن فرصت ها پرهیز شود . کمبودها و کم توجهی ها متاسفانه در حوزه های مختلف مشهود است کافی است علاوه بر حوزه اقتصاد به حوزه فرهنگ و هنر نیز توجه کنیم . بدون تردید در حوزه رسانه ای و تقویت شبکه های رادیو تلویزیونی مربوط به ایرانیان خارج از کشور نیز طی چند سال گذشته اهتمام جدی از سوی دستگاه های ذیربط داخل کشور تلاش جدی صورت نگرفته و اقدام در خوری نشده است . در مورد حوزه رسانه بعد از این بیشتر خواهیم نوشت .
اداره صدا و سیما بعنوان یکی از بزرگترین مجموعه ها و کمپانی های رسانه ای در جهان کاری بس بزرگ است ، در اینجا قصد ارزیابی جوانب مختلف کارکرد دوره اخیر صدا و سیما را نداریم و صرفا تیتروار نگاهی به فضای نقد در این ده ساله می اندازیم. بررسی همین جنبه در دوره مدیریت افزون بر ده سال مهندس ضرغامی را نیز نمی توان در ده سطر یا ده مقاله خلاصه و ارزیابی کرد لذا در حد کلیات و تیتر وار نکاتی را بر می شماریم :
1- آقای ضرغامی و تیم همراه وی در ابتدا با علم به وجود مشکلات مختلف در جامعه و موارد نیازمند به نقد با دیدگاه اصلاحی کار را شروع کردند و همزمان با سالهای پایانی مدیریت اجرایی اصلاح طلبان در کشور در ابتدا با شعار چند صدایی به اقناع مخاطبین طیف های مختلف با سلیقه های متعدد پرداختند و نقدهای فعالانه آغاز شد.
2- با روی کارآمدن دولت نهم به مرور چند صدایی به کم صدایی ، بی صدایی و تک صدایی تبدیل شد میزان تعامل صدا و سیما با دولت نهم و سپس دهم که البته اصل آن در همه دوره ها تا حد معقولی نیاز و مورد تاکید بوده است به حدی رسید که جریان نقد به کمترین میزان خود رسید حتی صدا و سیما در موضوع مهم و تاثیر گذاری چون هدفمندی یارانه ها قبل از قانون شدن آن از بحث و بررسی جدی پرهیز کرد و به احترام دولت با کمترین نقد ممکن موضوع را همراهی کرد .
3- همزمان با شروع بکار دولت یازدهم خوشبختانه دوباره نقد به عنوان یکی از کارکردها بطور جدی به حوزه های مختلف صدا وسیما به ویژه برنامه های اقتضادی و سیاسی برگشته است .
4 - ادامه این مسیر امیدبخش خواهد بود مشروط به اینکه رسانه بی طرفانه این مسیر را فارغ از فراز و فرودهای سیاسی کشور پی بگیرد و نقد و بررسی های کارشناسانه در هر صورت تداوم و استمرار داشته باشد .
5- نکته ای را که نباید از یادآوری آن بگذریم این است که طی سالیان گذشته حوزه ورزش در صدا و سیما از بررسی و نقد های خوبی برخوردار بوده و از این لحاظ یکی از نمونه های موفق یا حوزه های موفق بوده و مورد توجه مخاطبان قرار داشته است .
6- در دوره ده ساله گذشته هیچگاه شرایط انجام نقد منصفانه از کارکرد صدا و سیما در حوزه های مختلف فراهم نشد ، این بدان معنی نیست که بگوییم این سازمان از نقد خود جلوگیری کرده است بلکه انتظار میرفت که برای فعال کردن فضای نقد از خود شروع کند و از کارشناسان برای این منظور دعوت کند . متاسفانه همواره نقد رسانه ملی در سایر رسانه ها با تردید و نگرانی همراه بوده و هست و این امر خیلی سریع معنی سیاسی میشود .
قطعا این رسانه ملی است که باید زمینه نقد برای خود نیز فراهم کند نقد را وسیله ارتقا سطح کیفی برنامه ها ، تنوع و جذابیت برنامه ها و بالا بردن اعتماد عمومی به محصولات صدا وسیما و کم کردن رشد توجه و گرایش بینندگان شبکه های ماهواره ای قرار دهد .
حضور روبه گسترش مخاطبان در فضای مجازی و استفاده از ابزارهای و ظرفیت های گسترده آن بسیاری از اندازه گیری ها و بر رسی های معمول در محاسبات رسانه ای را مشمول دگرگونی کرده است . گرچه به مرور میزان کاربران ، میزان حضور و استفاده آنها دقیق تر محاسبه و بطور رسمی اعلام خواهد شد ، در این مرحله و دوران انتقالی نیز می باست به این موضوع بیشتر و دقیق تر توجه شود و در محاسبات نادیده گرفته نشود، مثلا میزان ساعاتی که کاربران در حوزه های مختلف و امکانات قبلی چون سایت ها ، وبلاگ ها ، فیس بوک و تویتر حضور و استفاده داشته اند از یکسو و امکانات جدیدتری چون وایبر و واتس آپ که بویژه از طریق دستگاه تلفن همراه مورد استفاده قرار میگیرد و اتفاقا تعداد بسیار زیادی از کاربران را شامل میشود . اینها همه به مجموع استفاده از رسانه ها افزوده شده است بعبارتی باید مجموع مطالعه از طریق نشر دیجیتال و شبکه های مجازی مورد توجه و محاسبه قرار گیرد .البته باید به این نکته نیز توجه شود که به همین میزان یا نزدیک به ان از میزان بینندگانرسانه های دیگر بویژه تلویزیون کاسته شده و این کاهش در حال فزونی است چیزی که در جوامع توسعه یافته تر محسوس تر است .
البته فضای مجازی در حوزه ها ی مختلف اجتماعی نیز کاربرد و تاثیر گداری های زیادی دارد که باید آنها را بیشتر وبهتر شناخت و به آنها پرداخت .