چون در چند سال گذشته کمتر در نوشته و یادمانی نام و یاد آقای حسین نادری گوینده پیشکسوت خبر را دیدم بنظرم مناسب آمد تا با ذکر برخی خاطرات از او بیشتر یاد کنم، چون این هنرمند علاوه بر طنین صدای ملایمی که داشت در تواضع و ادب نمونه و از بسیاری از همکاران و همراهان خود مستثنی و شاخص بود.
رفاقت و آشنایی من با مرحوم حسین نادری در سالهای ۶۲ و ۶۳ آغاز شد، در آنروزگار من سردبیری جوان بودم ( با ۲۵، ۲۶ سال سن ) و او گوینده ای پیشکسوت با حدود ۵۱، ۵۲ سال سن بود.علاوه بر موقعیت همکاری ونوبت های کاری مشترکی که در اخبار نیمه شب رادیو با آقای نادری پیش می آمد، همکاری و رفاقتم با مرحوم اسماعیل کرمی گوینده قدیمی و دبیر خبر و دوست صمیمی و همراه مرحوم نادری نیز این رابطه را نزدیکتر کرده بود.
آقای کرمی گفت یکروز از آقای نادری داستان " تغار علیشاه " را بپرس. پرسیدم و آقای نادری در فرصتی با لبخند و البته قدری رودربایستی داستانی را برایم تعریف کرد .از آن بعد تا سالها هر وقت بهم می رسیدیم هر دو می خندیدیم.
آقای نادری می گفت داستان هایی از دراویش اطراف مشهد شنیده ومشتاق بودم از نزدیک شیوه کار و مسلک آنها را ببینم .طبق گفته آقای حسین نادری یکی از دوستانش او را به حلقه دراویش در منطقه ای دور وکوهستانی معرفی کرد ، قطب آنها در فاصله ای دورتر و در ارتفاعی از کوه قرار داشت و افراد تازه وارد پس از طی مراحلی از خویشتن داری و امساک به حضور قطب می رسیدند و توسط او در جمع پذیرفته می شدند و لقبی دریافت می کردند، مرحوم نادری هم این مسیر را طی می کند و پس از چهل روز به حضور قطب می رسد، طبق روال ابتدا پذیرایی ازمیهمانان تازه وارد صورت می گرفت . آقای نادری که در این مدت قدری گرسنگی کشیده بوده است، دیگر تحمل نمی کند و غذایی سیر می خورد ، نوبت به پذیرش قطب و اعطای لقبی درخور که می شود گویا وی از قبل آقای نادری را زیر نظر گرفته بود لذا می گوید ما ایشانرا به لقب " تغار علیشاهی " ملقب می کنیم ، البته این لقب و منصب پایدار نمی ماند و آقای نادری آن جمع را تر ک می کند.
دریکی از شب های زمستانی همان ایام ( ۱۳۶۳ ) در پایان اخبار نیمه شب ( حدود ساعت یک بامداد ) در فضای پوشیده از برف محوطه جام جم با یکی دو تن از همکاران آن بخش خبری از جمله خانم سهیلا درودی گوینده جوان آنزمان منتظر سرویس برگشت بودیم . از آقای نادری سوال کردیم شما هم امشب همان مسیر غرب تهران و با سرویس ما می آیید. ؟ آقای نادری در حالی که پالتوی بلندی پوشیده و کلاهی بر سر نهاده و دستمال گردنی انداخته بود و روی برف ها قدم می زد، گفت امشب این فضا مرا یاد بچگی هایم انداخته است . منزل خودم نمی روم .می خواهم بروم طرف تجریش خونه مادربزرگم و زیر کرسی او بخوابم . شکل گفتن و حال و هوای آن لحظه او بی نهایت با مزه،صادقانه و جالب بود و باعث شد که لحظاتی را صمیمانه با هم بخندیم . مادربزرگش در آنزمان زنده بود اما کمتر از پانزده سال بعد هم مادربزرگش هم مادرش و هم خود او فوت کرده بودند.
یک روز آقای نادری پس از اجرای خبر بهمراه یکی از خانم های گوینده با نام کوچک صفیه در حالی که ازبرخورد وپیشآمدی به شدت ناراحت بود در پاسخ سوال من که علت ناراحتی اورا پرسیدم ، صرفا گفت: خدا رحمت کند پدر ایشان را که نام با مسمای سفیهه (با اشاره به نام خانم صفیه ، گوینده همکارش ) برایش انتخاب کرده است واقعا برازنده ایشان است .
متن نامه با سلام و عرض ارادت بعضی از مباحث مطروحه در وب را مطالعه کردم . خیلی خوشم آمد . پرداختن به این مسایل و تقریر آن ها که می شود گفت نوعی فرهنگ روایی است همواره مورد نظر طبقات مختلف از مردم بوده و هست . بنظر این حقیر یکی از موفق ترین شیوه هاهمین است . در حوزه هایی هم چون تاریخ . تفسیر . علوم عقلی . علوم رفتاری . و . . . کاربرد فراوانی دارد . نگارشهایی اینگونه در جای خود صبر و حوصله زیادی می طلبد البته نتا یج پر بار آن هم واضح میباشد .از نظر محتوا هم خیلی خوبه و انعکاس مطالب بر کاغذ به گونه ای است که چکیده گویی شده و هنر ایجاز مورد نظر قرار گرفته است . واین باعث می شود که خواننده با کمترین خستگی بیشترین بهره را عاید خود نماید . یاد کردن از انسانهایی که منشااثری بوده اندوظیفه ای است که هیچوقت از بین نمی رود و جنابعالی که به این امر اهتمام مینمایید جای تقدیر و تشکری در خور دارد .آخرین نکته اینکه طراحی مناسب صفحه و آرایش کلمات و استفاده از فونت زیبا و چاپ خوب کمک شایانی به ایجاد جذبه و حوصله بیشتر در مخاطب و خواننده می نماید . امیدوارم در این راه عنایات ویژه ذات مقدس ربوبی قرین و یاور و هادی شما باشد .
10 آبانماه 1390
سپاس استاد
سلام استاد فانیان عزیز...
فقط بدونید که نمی دونم چطوری از لطفتون و از مطالب فوق العادتون درخصوص مرحوم نادری تشکر کنم.
به خدا چشمانم پر از اشک شد...بقدری تصویری و زیبا بیان کرده بودین که خودم رو توی اون دوران احساس کردم.
خیلی خوشحالم کردین که درخصوص ایشون این مطالب ارزنده رو نوشتین...
بی نهایت ممنون...بینهایت...
سپاس فراوان
ضمن عرض سلام و خداقوت.
از مطالب زیبایتان بهره بردم.نوشته های مربوط به شادروان نادری بسیار زیبا و خواندنی بود. سپاسگذارم که یاد ایشان را دوباره در دلها زنده کردید. صدای گرم و زیبای ایشان هرگز فراموش نخواهد شد.بخصوص اخبار ساعت 14 رادیو سراسری و تفسیر سیاسی روز.
محبتتان فراموش نخواهد گشت.منتظر مطالب دیگری درخصوص ایشان هستیم.
ارداتمند.محسن سلطانی
سلام استاد
هزاران بار ممنونم خیلی اتفاقی با وبلاگ شما بزرگ آشنا شدم مرحوم نادری را بنده فقط یک بار زیارت کردم با این متن شما احساس کردم ایشان را چند سالیست میشناسم بازم ممنونم که خاطرات زیبایتان را با ما به اشتراک میگذارید
پایدار باشید
براتون شادی آرزومندم جناب فانیان عزیز. و خوب به یاد دارم که پدرم چقدر شما رو دوست داشت.
سلام آقای کرمی خدا رحمت کند پدر بزرگوار شما را ، بسیار مرد محترم و بزرگمنشی بودند و خیلی زود از این جهان رخت بربستند انشااله که روحش همیشه شاد باشد . ممنون میشوم اگر عکسی از ایشان و مرحوم نادری که دوست نزدیک پدرتان بود برایم ارسال کنی ، انشااله سلامت و موفق باشی .