دُرج

وب نوشت سعید فانیان

دُرج

وب نوشت سعید فانیان

حکایت ایرانی با کرامت

 در کنار یادهای با فریاد و گلایه های گاه و بیگاه خوب است یادی کنم از خودگذشتگی و سرگذست یک خانواده اصیل ایرانی و چون پدر که به اصرار من ماجرا و سرگذشت زندگیش رابازگو کرد راضی به معرفی نبوده و نیست لاجرم  بدون ذکر نام ،حکایت واقعی  آنها را نقل میکنم .

در سال های میانی جنگ عراق با ایران و زمانی که فوج فوج مجروحان جنگی با شرایط سحت بویژه مجروحان شیمیای برای مداوا به کشورهای اروپایی بویژه آلمان و اتریش اعزام میشدند یک  خانم پزشک اتریشی که به تازگی با همسری ایرانی ازدواج کرده بود  به خاطر حس انساندوستانه و باورهای خود به کمک و مساعدت مجروحان ایرانی می پرداخت ،این دلسوزی و همراهی و وقف اوقات خود تا حدی بود که همسر ایرانی او با فعالیت هایش موافقت و همراهی نداشت و اصولا خود را از مسائل ایرانیان دور می ساخت. خانم دکتر اتریشی درحالیکه باردار بود  و به نوعی تنگی نفس نیز دچار شده بود با این وجود از فعالیت ها و مساعدت های خود کم نکرد ،او که یک مسیحی معتقد بود با مطالعا ت خود و حشر و نشر با مسلمانان به مرور به اسلام گرویده و مسلمان شد .

خانم دکتر در آن شرایط سخت پرکاری و تنگی نفس دختری را به دنیا آورد که ناقص بود و معلولیت داشت دختر از دوپا فلج بود، مادر (خانم دکتر ) یکی دو ماه پس از وضع حمل و در شرایطی که نوزاد دخترش در بیمارستان بود سرای فانی را بدورد گفت و به عالم باقی شتافت. پدر ایرانی وقتی از نقص مادرزادی نوزاد اطلاع یافت حتی حاضر نشد برای دیدن نوزاد به بیمارستان برود ،تلاش بعضی از دوستان ایرانی هم اثری نداشت . ایرانی با کرامت ،معتقد و به تمام معنی انسان مورد نظر ما که از نزدیک در جریان این ماجرا بود با مشورت همسر ایرانیش تصمیم میگیرند که نوزاد دختر را به عنوان اولین فرزند خود بپذیرند ،آنها از نزدیک با خانم دکتر همکاری داشتند و به خوبی از تلاش ها و ایثارگری ها و انسانیت او با خبر بودند ، آنها پس  از رفت و آمدها و تلاش های زیاد، پدر نوزاد را متقاعد میکنند که لااقل توافق کند مستقیما شناسنامه بنامشان  صادر شود. اینک آن دختر (بقول پدربا کرامت معصوم) به عنوان فرزند بزرگتر و اول خانواده در کنار یک برادر و خواهر دیگر در حالی که خود و خواهر و برادرش هیچگونه حسی یا اطلاعی از داستان پیچیده گذشته ندارند با صمیمیت فوق العاده روزگار را میگذرانند پدر میگوید اینک (معصوم)دخترمان قلب و مرکز محبت خانواده است و این دلگرمی و نشاط را اول مدیون لطف و عنایت خداوند و سپس ایثار و از خود گذشتگی همسرم هستم ، برای این خانواده پر محبت  و صمیمی آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون داریم

ضرب المثل های فارسی

  بدون تردید ضرب المثل ها نقشی مهم در گفتگوهای  روزمره و بیان مقصود فارسی زبانان دارند .ضرب المثل ها یا ساخته های مردم در  اجتماع و یا مصرع و بیتی از اشعار شاعرانند. در روزگار ما نیز ساخت و پرداخت و خلق ضرب المثل ها و اصطلاحات ضرب المثلی ادامه دارند مثل دو هزاری کسی افتادن یا نیافتادن ، سه کار کردن و امثال آن ها ،مجموعه  ضرب المثل های فارسی را از طریق دوستان دریافت کردم ضمن احترام و تشکر از کسانی که زحمت این جمع آوری و ابتکار را کشیده انداین مجموعه و لینک آنرا برای استفاده مراجعین و کاربران محترم در وب نوشت قرار دادم به امید استفاده مطلوب و با تشکر مجدد از مبتکرین این مجموعه:




ضرب المثل های پارسی
در جدول زیر ضرب المثل های پارسی  بر اساس حروف الفبا دسته بندی شده اند ، شما عزیزان  می توانید با کلیک روی هر حرف ضرب المثل هایی راکه با همان حرف  شما شروع میشوند مشاهده و مطالعه بفرمائید.
 
ح
 
 
 

خبرنگار شهید غلامرضا رهبر

 همزمان با افتتاح شبکه نمایش از خانواده شهید رهبر در جلسه هیئت دولت تجلیل شد .متاسفانه با گذشت زمان خیلی از شخصیت ها جانفشانی ها و جانبازی ها فراموش میشوند بنحوی که اگر تجلیل های در خور و یادآوری های مناسب نباشد نسل جدید به روال عادی یاد و خاطره ای از این عزیزان نخواهد داشت این یاد و یادآوری نیز بطور مسلم باپیشنهاد و پیگیری همراهان و همرزمان آن شهید که هنوز تعداد اندکی از آنها در گوشه وکنار صدا وسیما هستند صورت گرفته است ولی بهر شکل گرامیداشت یاد شهدا و گرامیداشت کسانی که در شرایط فوق العاده سخت و بحرانی از تمام وجود خود برای ارزش ها و سرزمین خود مایه گذاشتند کاری ارزنده است امیدواریم همه جا و از جمله در صدا وسیما از شهدا ، جانبازان و رزمندگان این مجموعه بزرگ در پهنه وسیع کشور به موقع و در خور یاد شود .

 شهید رهبر از خبرنگارانی است که با وجود جوان بودن و عمر کوتاه کار خبرنگاری به دلیل جسارت و شجاعت در کار و صداقت فردی در زمان حیات خود به سرعت نقش آفرینی کرد او با تهیه گزارش های خبری و البته با امکانات بسیار ابتدائی در موقعیت های کاملا خطرناک جنگی خلائ حضور خیل خبرنگاران را پرمیکرد ،ترسیم  و تصور شرایط کاری آنزمان برای اکثر خبرنگاران فعلی ممکن نیست، کار فیلمبرداری که با دوربین های کهنه اکلر و در شرایط آتشباری مستقیم دشمن تصویر برداری میکرد، فیلمی که می بایست به سرعت به اولین مرکز صدا وسیما که معمولا در آنزمان در جبهه جنوب مرکز اهواز بود برسد و پس از آماده سازی به تهران ارسال شود و به عنوان تنها مستند و اخبار تصویری نبرد در جبهه ها از اخبار شبانه سیما پخش شود و سایر شرایطی که میبایست درزمان دیگری به تفضیل گفت و نوشت

  در خرداد سال 1365 به عنوان مدیر خبر شهرستانهای واحد مرکزی خبر به مرکز صدا وسیمای اهواز رفتم و قرار شدبه پیشنهاد شهید رهبر به بازدید شبه جزیره فاو که در آنزمان به تازگی به تصرف رزمندگان ایرانی درآمده بود برویم ،آنروز امکان ایجاد هماهنگی و تهیه برگه عبور فراهم نشد لذا به پیشنهاد شهید رهبر و به اتفاق او راهی آبادان و بخش های مرکزی شهر شدیم که خالی از سکنه بود آثار تخریب ،بمباران ،اصابت گلوله های توپ و گلوله های خمپاره در همه جای شهر وجود داشت، در این مناطق به کسی برنخوردیم و جز خرابی خبری نبود الا اینکه گاهی گلوله خمپاره ای فرود میآمد تا بزعم دشمن فراموش نشود که شهر زیر آتش مستقیم است. شهید رهبر که بزرگ شده آبادان بود کوچه پس کوچه ها را با مهارت میپیچید گاهی تند که اینجا زیر دید مستقیم دشمن است و گاهی ملایم و آهسته ، تا اینکه در ابتدای کوچه ای ایستاد و در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود گفت این کوچه آبا و اجدادی و آن خانه زادگاه من است ، دلم روشن است که بزودی با رفع بلای دشمن بازسازی اش خواهیم کرد و در آن حضور پر نشاط خواهیم داشت ، تنها چند ماه پس از این  زمان شهید رهبر به لقائ الله پیوست .نام و یادش همیشه گرامی باد .