فرصتی پیش آمد تا باتفاق چند تن از دوستان پس از حدود بیست سال سفری مجدد به پاریس داشته باشم . از لوازم و واجبات سفر به پاریس هم دیدن برج ایفل است حتی اگر قبلا دیده باشی ، آنقدر هر روز و در هر فرصتی اینگونه مراکز در سطح جهان تبلیغ میشوند که نامشان با نام کشور عجین و در هم آمیخته شده است .در فاصله ای که برخی از همراهان برای دیدن شهر از فراز برج در صف و رفت و آمد بودند ، روی نیمکتی نشسته و مردمانی از چهارگوشه جهانرا نظاره میکردم .سیاه سفید، چینی ، ژاپنی ،آرژانتینی ،مکزیکی تعداد زیادی از کشورهای عربی ، کولی هایی که به بهانه جمع آوری کمک برای آسیب دیدگان تکدی گری میکردند .سارقان حرفه ای که جلوی چشم جمعیت با تردستی و به اصطلاح چشم بندی مردم ساده دل را سر کیسه میکردند و چندتایی گدای حرفه ای کهنه کار ، البته تعدادی پلیس نیز همواره در زیر و اطراف برج در حال گشت زنی و مراقبت اند ،در اثنی دیدن این همه تنوع و جور و اجوری آدمها گدایی را دیدم که با اسکیتی که تک پایی و لی لی کنان با آن حرکت میکرد چند تکه کبسه و وسایلش را بر آن چرخ گذاشته و بین مردم و پلیس ها ویراژ داد و رفت . چند لحظه بعد سه پلیس مسلح با لباس خاکی رنگ مشغول قدم زنی و گشت زیر پل ایفل گرد جعبه مقوایی مشکی رنگی که در محل تردد افراد افتاده بود جمع شدند و مردم را از آن محل دور کردند ، تماس گرفتند چهار پلیس دیگر نیز با همان هیبت و هیئت رسیدند و دور آن بسته مشکوک جمع شدند مردم را بازهم دورتر کردند و تماس مجدد گرفتند اینبار سه پلیس دیگر با یونیفرم مشکی با دو چرخه سریع آمدند، داشتند پیاده میشدند تا برای چک و خنثی سازی احتمالی بسته مشکوک اقدام کنند که ناگهان همان گدای حرفه ای با تک اسکیت و پا زنان به همانصورت که رفته بود وسط جمع پلیس ها حاضر شد خم شد بسته سیاه حاوی آت و اشغال به زمین افتاده را روی اسکیت گذاشت لبخندی زد و در حالی که پلیس ها هاج و واج مانده بودند به سرعت مجددا از آنجا رفت. حدود دو هفته پیش از این براساس یک پیغام تلفنی مشکوک تماشای برج ایفل چند ساعتی تعطیل شده بود .امنیت برای همه کشورها و جوامع بسیار مهم و عاملی برای تعادل و آرامش است ولی برای کشورهای توسعه یافته غربی امنیت یعنی گردشگری، اقتصاد ، سیاست ، رفاه و حفظ همه دارایی ها و تداوم تبلیغات برتر و مانور حضور موفق جهانی