دُرج

وب نوشت سعید فانیان

دُرج

وب نوشت سعید فانیان

رسالت سیاسی رسانه های امروز

این روزها تحرکات سیاسی مختلفی در صحنه سیاست داخلی توسط جناح های سیاسی صورت میگیرد اظهار نظرهای مختلفی میشود و  صف بندی های شفاف تری با نزدیک شدن به زمان تبلیغات انتخابات مجلس شورای اسلامی در حال شکل گیری است . در این میان برخی از روزنامه ها و سایت های خبری اقدام به مصاحبه ، نظر سنجی و بررسی جریانات جاری کرده سعی در شفاف سازی مسایل دارند. اتفاقا در این مقطع از رسانه ها انتظار میرود تا بیشتر به روشنگری ،تبیین جایگاه جریانات سیاسی و مطالبات مردم بپردازند ،کاری که تنها از رسانه ها بعنوان واسط بین مردم و دولت یا سخنگوی مردم و لا اقل بیان کننده دیدگاه های مردمی برمیآید چرا که هنوز احزاب سیاسی بعنوان تشکل ها و جریانات اعلام کننده و بیانگر خواست های مختلف مردم جایگاه لازم را پیدا نکرده اند لذا به تلاش و تحرک رسانه ها بیشتر نیاز است ، برای مثال در پی طرح دیدگاه یک نماینده مجلس مبنی بر لزوم دخالت شورایی با حضور نمایندگان مجلس بر روند مذاکرات هسته ای و تیم مذاکره کننده یکی از سایت های خبری ( خبرآنلاین ) اقدام به نظرخواهی از مردم کرد که از بیش از ۳۱ هزار شرکت کننده  ۹۱ درصد از کاربران با حضور نمایندگان در تیم مذاکره یا وجود شورا مخالفت کردند( خبر ۲۷۲۱۲ تاریخ ۱۳ دی ۹۲ )  طبغا این خبر خوبی برای نمایندگان مجلس یا لااقل موافقان دخالت بیشتر در امور سایر نهادها نیست .

البته نگاه منطقی این است که نظرات اکثریت۹۱ در صدی کاربران اینتر نتی را به کل جامغه تعمیم ندهیم اما میشود نتیجه گیری کرد که این نظر اکثریت جامعه است . ای کاش در سایر موضوعات مهم روز نمونه چنین اقدامی از جانب سایر سایت های خبری و رسانه های پرمخاطب بعمل آید و حتی گاهی در نظر سنجی های حضوری و نمونه های آماری از مردم در مورد موضوعات چالش برانگیز روز سوال شود . حداقل فایده این بررسی ها تعیین جایگاه مردمی دیدگاه ها و نظریات مختلف در کشور است .

تبلیغ برای افزایش جمعیت


تبلیغ بامزه ولی ناقص تشویق برای افزایش جمعیت با نمایش خانواده ای ابتر و بدون مادر طی هفته های اخیر در سطح شهرها حد اقل سبب شد تا در رسانه های مختلف و بویژه فضای مجازی اصل موضوع در کنار نقد و نظرهای مربوط به تبلیغ بیشتر مطرح شود .

اینکه رشد جمعیت در ایران طی سالهای گذشته روندی نزولی داشته است و در میان مدت این روند برای کشور نگران کننده و خطرساز است برآوردی درست و خطری جدی است، در دهه های اخیر رشد جمعیت بسیاری از کشورهای اروپایی صفر و برخی منفی بوده است و این واقعیت باعث شده است تا  جمعیت این کشورها روز به روز مسن تر همچنین میزان مهاجران و بیگانگان در ترکیب جمعیتی این کشورها بیشتر شود  .بنابر این رشد متناسب جمعیت در کشور به ویژه برای آینده بسیار مهم است .اماهمواره بحث های مرتبط همانند تبلیغ یاد شده ابتر و ناقص بوده است .

نکته ای که در تبلیغات و بحث های جاری معمولا مغفول می ماند توجه مسولان به برنامه ریزی درست برای حفظ سلامت اجتماعی جامعه ، حفظ کرامت انسانی افراد ،اشتغال، درآمد و اداره درست زندگی جوانان و لوازم آن است . عجیب است که با وجود جمعیت زیاد ،جوانان بیکار یا با مشاغل کاذب در جامعه ، در کنار تبلیغ و تاکید بر لزوم افزایش جمعیت بر ضرورت توجه دولت ، برنامه ریزان و جامعه به نکات پیش گفته چندان تاکید نمیشود .طبعا جمعیتی می تواند افتخارآفرین، پیشرو ،میراث دار تمدن ایرانی اسلامی و پاسدار فرهنگ و اعتبار ایران در جهان باشد که خود دارای آینده ای روشن ، امیدوار و زندگی سالم است . امیدواریم همراه با اصلاح و رفع نواقص تبلیغ اصل موضوع نیز در برنامه ریزی ها تصحیح و تکمیل شود تا کشورمان در آینده جمعیتی متناسب و افرادی متشخص ،بی دغدغه مغیشت و تاثیرگذار داشته باشد .

اولین باری که پیری را لمس کردم

  گذرعمر از موضوعاتی است که برای همه مهم است. در عین حال هرکس به نوعی با این مقوله برخورد و مواجهه دارد . انسان تا جوان است نسبت به آن کم توجه است و گاهی حتی در محاوره ها رعایت سن و سال اطرافیان را نمیکند، مثلا میگویند فلانی ُمرد ، جوان میگوید چند سالش بود میگویند حدود هفتاد و او بی محابا میگوید خوب عمر خودش را کرده بود غافل از اینکه شخصی با سنی بالای هشتاد در همان مجلس و البته با امید فراوان به آینده نشسته است ، در میانسالی کم کم توجه به موضوع  سن جلب میشود . اولین باری که این حس گریبانم را گرفت حول و حوش چهل سالگی بودم ، در اتوموبیل نشسه منتظر بودم  تا همکارم سوارشود و برویم . نامه رسانی به او نزدیک شد نامه ای به دستش داد و گفت نامه را بده به اون پیرمرد ، همکارم گفت کدام پیرمرد و پاسخ شنید همانی که صندلی جلوی ماشین نشسته ،نگاه کردم جزخودم کسی را در ماشین ندیدم ، باورم شد که حداقل دیگر شباهت به جوانان نمیدهم و گرنه نامه رسان به اشتباه میگفت نامه را بده به آن جوان ،در آن حال یاد مطلبی افتادم که در جایی خوانده بودم ، شرح حال کسی که به پزشک مراجعه کرده بود و با دیدن دیپلم قاب شده پزشک یادش میآید که با هم همکلاس بوده اند . وارد مطب که میشود پزشک را آنقدر شکسته و فرسوده می بیند که به خود می قبولاند پزشک آن کسی که فکر میکند نیست با این وجود از او می پرسد شما در سالهای دهه سی در فلان دبیرستان نبودید پزشک میگوید چرا و حتما شما هم در انجا بوده اید پاسخ میدهد بله پزشک خوب به چهره بیمار نگاه میکند و میگوید بله بله یادم آمد شما دبیر درس ریاضی ما بودید ولی چقدر شکسته و پیر شده اید . 

بعداز هشدار آن نامه رسان، دریافت عینک پیر چشمی در سن چهل و سه سالگی دیگر همه چیز را برایم قطعی کرد،  علاوه بر این دوست و همکاری داشتم که هشت سال از من بزرگتر بود ، داشت بازنشسته میشد. هروقت صحبت میکردیم میگفت ای بابا ما دیگر آفتاب لب بامیم میگفتم شما که هنوز پنجاه سال نداری میگفت نه ولی واقعا دیگه از ما گذشته است ، هروقت او را میدیدم احساس پیری میکردم .این دوستمان با همین روحیه در سن پنجاه و چهارسالگی به رحمت خدا رفت . در عوض در سال های هشتاد ، هشتاد و یک همکاری در دانشگاه آزاد داشتم که میگفت در دانشگاه دولتی سالها پیش بازنشست شده و مدتهاست که مجددا مشغول تدریس است. این استاد را اوایل سال ۱۳۹۲ در شهرک اکباتان دیدم سرحال و قبراق بود و با لبخند گفت میدونی دوباره سی سالم را تمام ، کیلومتر را  صفر کرده ام  و بازهم مشغولم گفتم ماشااله خدا قوت استاد یعنی شصت سال است تدریس میکنید گفت آری و هم اکنون ۸۷ سال دارم . به ذهنم آمد که حضور بعضی از رجال فعال سیاسی و فرهنگی در کشور با سنی بالای هشتاد با وجود نقد و نظرهایی که در پی دارد حداقل باعث امیدواری بیشتر دیگران به آینده میشود .