عنوان و واژه خالی بندی رسانه ای هرچند هنوز جا افتاده و پرکاربرد نیست ولی کاملا منظور را میرساند. این واژه را اولین بار در کتاب روش های مصاحبه خبری(چاپ دهم -ویراست چهارم- 1392 ) تالیف دکتر محسنیان راد دیدم . در این کتاب ذیل مبحث توانمندی ها و امکانات مصاحبه و ضرورت تسلط مصاحبه کننده بر موضوع مواردی از خالی بندی ها نیزبعنوان مثال ذکر شده است مانند: اعلام طراحی و ساخت کامیون ملی بنام "کاوه "توسط مدیرعامل وقت سایپا (دنیای اقتصاد 12 /8 / 1389 )و افشای دروغ بودن کل ماجرا در رسانه ها طی کمتر از بیست روز از مراسم رونمایی ،اعتراض شرکت دانگ فنگ و چینی ازآب در آمدن کامیون ها، (همشهری 4/9 /90 )یا مورد دیگر اعلام و وعده معاونت وقت گردشگری سازمان میراث فرهنگی مبنی بر جذب 25 در صد از جمعیت چین به کشور ایران (تیتر آنلاین )و تکذیب موضوع و تغییر وبرکناری معاون محترم قبل از ورود اولین گردشگر چینی به ایران 12/9 / 90 از این قبیل خالی بندی ها چند مثال دیگر هم در کتاب آمده و نفی و رد آن نیز در رسانه دیگر و به فاصله کم منعکس شده است . البته پس از صرف هزینه ها ، کنفرانس خبری و مصاحبه های مختلف با رسانه ها
خالی بندی های رسانه ای مربوط به مقطع خاصی نیست ولی در مقاطعی شدت میگیرد . بنظر میرسد که انواع خالی بندی های رسانه ای زمانی قوت میگیرد که فشار بر روی رسانه ها زیاد باشد و آنها دست بازی در نقد و تحلیل نداشته باشند یا خبرنگاران و تحلیگران رسانه از آمادگی و تخصص لازم در حوزه های کار خود برخوردار نباشند . طبعا در صورت برخورداری خبرنگار و مصاحبه کننده از دانش و تسلط کافی به موضوع در هر شرایطی امکان خالی بندی ، دروغ و بلوف های رسانه ای به حداقل ممکن میرسد .
سلام خدمت استاد بزرگوار
مثل همیشه به موضوع جالبی اشاره کردید، اما برای من خیلی عجیبه که با وجود این همه تکنولوژی ارتباطی و رسانه ای چطور مسئولین جرات به دروغ گفتن دارن! من همیشه به خودم 2 پاسخ میدم :
1)نادان فرض کردن مردم و در عین حال نادان ماندن مردم
2) بی سوادی مسئولین
و متاسفانه ما استفاده درست و به جا از رسانه را بلد نیستیم... این موضوع جای بحث زیادی را داره.
سلام یر شما
به عقیده من این افراد هردو خصوصیت رابا هم دارندز
ممنون از معرفی کتاب ،
خدایی اگر در هر کاری کارشناس آن کار قرار گرفته باشد هرگز چنین سوتی هایی داده نمی شود اما متاسفانه می بینیم کسی که از کار خبری و خبرنگاری چیزی نمی فهمد می گذارند در راس کار ، خوب معلومه بهتر از این نمیشه ،
با سلام به استاد و برادر گرامی….خسته نباشید،یکی از موضوعات مهم و مورد علاقه بنده رو به بحث گذاشتید….. تامین امنیت به منزله مهمترین نیاز روحی و روانی انسان محسوب می شود. در نقطه مقابل احساس ناامنی، زمینه ساز پیدایش مشکلات و معضلات اخلاقی دیگری از جمله دروغ می شود…….برای مثال و تایید موضوع حضرت عالی…. برخی رسانه ها و به ویژه تلویزیون در عادی سازی برخی منکرات بی تاثیر نیستند که از جمله به پخش سریالها می توان اشاره نمود که محور اصلی آنها را شخصیتی تشکیل می دهد که کاستیهای خود را، با دروغ گفتن های مکرر که اصطلاحاً به (خالی بندی) موسوم ومعروف است جبران می نماید…….
بهرحال علاوه بر اینها، موضوعات زیادی نیز در ترویج این پدیده یعنی خالی بندی موثر است….. که بنده حقیر در مقام بیان آنها نیستیم. باشوادولانام
سلام بر شما
واقعیت این است که به این جنبه موضوع کمتر توجه کرده بودیم و بیشتر به خالی بندی ها ودروغ گویی های مستقیم توجه داشتیم ، این جنبه ای که مورد اشاره قرارگرفته نیز قابل توجه است .
جالبترین خبر ورزشی را در وبلاگ "هرچی می خوای بدونی" بخوانید:
- «دوربینی» در راه برزیل
•بنا به نوشته دو هفته نامه ورزشی، نام «دوربینی» درلیست مسافران برزیل قرار دارد و وی مشتاقانه خود را برای رفتن به اولین سفرخارجی اش آماده می کند. هفته نامه «کاپ طلایی» متعلق به گروه پیشتازان فوتبال، ضمن انتشار این خبر، از شرکتی خصوصی به عنوان تامین کننده هزینه های سفر «دوربینی» به برزیل نامبرده و در مصاحبه با یکی ازبستگان «دوربینی»، ازتمایلی که دست اندرکاران فوتبال در قبال این سفر ازخود نشان داده اند، سخن گفته است. بولتن هفتگی «ایران- ورزش» نیز طی گزارشی کوتاه، تکذیبیه های قبلی در خصوص رفع مشکلات پیش آمده در راه صدور ویزا برای «دوربینی» را نادرست دانسته و به نقش موثری که وی در ایجاد نشاط تماشاچیان ایرانی ایفا خواهد کرد، اشاره کرده است.
این مورد را فقط برای این منعکس میکنم که دوستان یکبار دیگر مرور کنند که آقای دوربینی چندی است که از شخصیت های رسانه ای ما شده اند.
آقا سلام!
نمی دونم الان حوصله اش دارید یا نه ؟
ولی لطفا متن من وقتی بخونید که حال و حوصله داشته باشی !
یه متنی تو وب شما خوندم مربوط به سال ۹۰ بود در رابطه با دبیرستان سلمان فارسی و حال وهوای دهه شصت و اتفاقات دبیرستان در اون سالها.
من اونجا بود تو سالهای ۶۴ تا ۶۷ دبیرستان سلمان فارسی انتهای عبید زاکانی با صدای بوق قطار ( آخه ما همسایه خط راه آهن بودیم ُآقا یادت هست ؟) ُ
من اونجا بودم تو اون سالهای سر سخت و بی مروت پایانی اون جنگ تحمیلی ُ تو اون سالهای که عبداله اسماعیل پور رفت و ازش دیگه خبری نشد( آقا احتمالاْ نمی دونی که هنوز جنازهش رو نیاوردند ُ بچه محل ماست ُ مسجد موسی ابن جعفر ُ آره آقا هنوز بچه محل ماست عبداله که بهش می گفتیم آبی!) یا اون پسره خوش تیپه که یتیم هم بود فکر کنم زنده رود یا هم چین اسمی ُ ولی الان چند کوچه بالاتر از دبیرستان انتهای عبید زاکانی یه کوچه به اسمشه!
من اونجا بودم وقتی زنده روح ُ ریاضیات جدید درس می داد با اون شوخی های بی نظیرش با صلابت و جدیت ُ انشااله زنده باشه!
وقتی سیاح شیمی درس میداد با اون جزوه بی نظیرش ُ وقتی فرهادیان ( خدا رحمتش کنه) با اول تیپ خاصش ادبیات درس میداد ُآقا یادت هست. وقتی الماسی جغرافی می گفت و خاطراتش را هم!وقتی غیور عربی درس میداد و ...
من هنوز هم اونجا هستم در اون سالهای سخت و شیرین نوجوانی سرشار از امید و زندگی و شور و هیجان و وقتی حضرت آقا برای شروع سال تحصیلی جدید سال ۶۷ اومد اونجا ( آن وقت آقا رییس جمهور بود) از نزدیک دیدمش از فاصله جند متری وقتی که از دبیرستان ما تعریف می کرد ( الان سالهاست که از نزدیک آقا را ندیدم) .
من هنوز هم اونجا هستم ُ اصلا من در اون سالها جا مانده ام هر چند الان در وزارت صنعت با ۲۰ سال سابقه و زن و زندگی و یه پسر نوجوان و یه دختر بچه شیطون در پیچ و خم زندگی این شهر شلوغ گم شده ام ولی هنوز هم منتظر فرصت ام ! که برگردم اونجا ُ هنوز هم وقتی جمعه ها به منزل پدرم سری می زنم موقع برگشتن مسیر از انتهای خیابان عبید زاکانی و دبیرستان سلمان فارسی انتخاب می کنم و متلک همسرم رو می شنوم که میگه : وا دبیرستان تونه ُ حیف شد که الان دخترانه است. آره راست میگه الان دیگه دبیرستان سلمان فارسی انتهای خیابان عبید زاکانی دخترانه شده و من مانده ام که اگه یه روزی عبداله برگشت کجا باید ادامه بده!
روحش شاد صلوات
سلام
باور کنید بلافاصله و با حوصله پیغام و یادداشت شما را خواندم من هم باشما رفتم به اون سال ها و اون حال و هوا در مطلب مربوط به دبیرستان سلمان نوشته ام که سالهای ۶۰ و ۶۱ مدیر دبیرستان سلمان بوده ام وبا همه کسانی که نام برده اید از نزدیک آشنا بوده ام آقای فرهادیان را نمیدانستم که طبق آنچه نوشته اید مرحوم شده ، آقای زنده روح یکسال پیش برای همین وبلاگ یادداشت گذاشت و به ایشان جواب دادم ولی متاسفانه هیچکدام از دوستانرا ر طی دهه اخیر ندیده ام .