در مورد شایعات قاری قران
در چند روز اخیر در اغلب سایت ها و روزنامه ها و همچنین بصورت گسترده در تلکرام در مورد یک قاری قران شایعاتی پخش و اشاغه داده شده است . صرفنظر از میزان صحت یا نادرستی مطالب بیان شده که نگارنده در جایگاه قضاوت آن نیست ولی بحث نگارنده با دادگاه یا نهاد رسیدگی کننده است که مسولیت رسیدگی به این پرونده را بعهده داشته و اینگونه که گفته میشود بیش از 5 سال از آن گذشته و باعث شده این مطالب راست و دروغ پس از مدتها در رسانه ها و سایت های داخلی و خارجی مخالف جمهوری اسلامی ایران انعکاس یابد و موضوع بنحوی بشود که بهر روی شایبه دخالت مقامات یا گستردگی مطلب یا هزار حرف و حدیث دیگر مطرح بشود .
لذا ذکر خاطره ای از دورانی که در دفتر صدا و سیما در بن آلمان بودم در اینجا خالی از لطف نباشد .
در یکی از ماموریت های دفتر صدا و سیما در آلمان همکار خبرنگار دفتر حالش بد شد و چون ساعت در حدود 2 بامداد بود و ما در حال رسیدن به شهر بن بودیم به اولین بیمارستان شهر رجوع کردیم . پزشکان شیفت آن زمان می خواستند آزمایش های مختلفی روی همکار خبرنگار دفتر صدا و سیما انجام دهند و با توجه به اینکه همکار خبرنگارمان بیماری دفع پروتین داشت و هر آزمایشی برایش مناسب نبود با من صحبت کرد که هر چه زودتر به منزل ایشان رفته و پرونده و داروهای ایشان را برای پزشکان بیمارستان بیاورم تا مراحل مداوای ایشان درست انجام شود .
سوار ماشین شدم و سعی کردم بسرعت به منزل ایشا ن رفته مدارک و دارو ها را بیاورم . در آن موقع صبح هیچ ماشینی در خیابانهای شهر بن تردد نمی کرد. در خیابانی که محدودیت سرعت 50 کیلومتر بود سرعت سنج ماشین من 60 کیلومتر را نشان می داد که یک دفعه نور فلاش شدید قرمز رنگی روشن شد و سرعت مرا ثبت کرد .
چند متر جلو تر پلیس مرا مجبور به توقف کرد و با ادب تمام به من شب بخیر گفت و در ادامه پرسید می دانید چرا شما رو متوقف کردیم و من که می دانستم سرعت بیش ار50 کیلومت بوده ضمن تایید سرعت خود را 60 کیلومتر اعلام کردم و پلیس در جواب من گفت دقیقا 59 کیلومتر سرعت داشته ام .
پس از اینکه مطالبی در خصوص سرعت های مختلف و میزان آسیب پذیری مصدومان را متذکر شد برگه ای به من داد تا فردا منتظر جریمه از دادگاه باشم .
به افسر پلیس گفتم من تخلف خود را قبول دارم ولی ناچار شدم برای کمک به همکارم این تخلف را انجام دهم و او نیز با افسر مافوق خود صحبت کرد و به من اجازه داد پیاده شوم و توضیحات خود را برای افسر مافوق او بازگو کنم . پلیس مافوق به صحبت های من با دقت گوش داد و در پایان گفت از اینکه کار بسیار مثبتی انجام می دهی سپاسگزارم ولی با همه این مطالب دلیلی نمی شود که تخلف کنم و من بعنوان پلیس در جایگاهی نیستم که در این باره کمکی به شما بکنم ولی می توانم بابت رسیدن به موقع داروها به همکارتان کمک کنم و دستور داد ماشین پلیس از جلو با سرعت 85 کیلومتر با چراغ گردون روشن حرکت کند و من نیز به دنبال او بروم .
با سرعت 85 کیلومتر پلیس از جلو و من از پشت سر او به منزل همکارمان رفتیم و داروها و پرونده پزشکی او را از گرفته و مجددا پلیس با همان سرعت مرا به بیمارستان رسان و با ادب تمام شب خیر گفت و رفت .
دو ساعت نگذشته بود که همکارمان حالش بهتر و ترخیص شد و من که تصور می کردم که پلیس اینگونه به من کمک کرده قبول کرده که من برای همکارمان با سرعت 59 کیلومتر رفته ام و در ذهن خود جریمه سرعت را منتفی شده می دانستم اما دقیقا 15 ساعت نگذشته بود که برگ جریمه بدستم رسید یعنی ساعت 3 بعد از ظهر روز همان روز از اداره پست جریمه 300 مارکی را تحویلم دادند و من که نمی خواستم قبول کنم سریعا اعتراض کردم و به اداره پست رفتم و برای دادگاه ارسال کردم تا مجددا بررسی شود . روز بعد نامه ای از پست به دستم رسید و برای روز بعد از آن نوبت دادگاه قرار داده شد . روز بعد با یک مترجم به دادگاه رفتم . قاضی دادگاه یک خانم بود و قبل از اینکه دادگاه رسمی شود به من گفت قبل از شروع دادگاه می خواهم با شما صحبت کنم . به اطاق محل کارش رفتم و نسبت به شغل من و اهمیت آن و میزان مقبولیت در میان جامعه آلمانی نکات مثبتی را متذکر شد و گفت من گزارش پلیس را دقیقا خوانده ام که شما برای کمک به همکارتان تلاش کردید و پلیس شما رو تا منزل و از منزل تا بیمارستان اسکوت کرده و از تلاشی که برای همکارم کرده بودم در گزارش پلیس بخوبی از آن یاد شده بود و بعنوان قاضی تمام این موارد را در نظر گرفتم و حداکثر تخفیف را برایتان در نظر گرفتم و مبلغ 300 مارک جریمه را برایتان در نظر گرفتم ، حال اگر شما همچنان نسبت به جریمه اعتراض دارید من مشکلی ندارم ولی این را در بدانید دیگر تخفیفی در کار نخواهد بود و چنانچه نتوانی دلایل محکمی بیاوری هم محکوم به پرداخت مبلغ بیشتری خواهی بود و همچنین باید هزینه های دادگاه را پرداخت کنی که جمع آن بالغ بر 3500 مارک می شود
به نظرشما من چکار کردم ؟
درست است فوری اعتراض خود را پس گرفتم و در همان دادگاه مبلغ 300 مارک را پرداختم !!! کل این ماجرا به چهار روز نرسید و اگر دقیقا بخواهم بگویم 80 ساعت و ماجرا به اتمام رسید .
پرسش اینجاست چرا اشخاصی شاکی موضوعی می شوند و پس از 5 سال به نتیجه نمی رسد یعنی 1825 روز و اگر دقیقا بخواهیم بگویم بیش از 43800 ساعت جوابی متقن برای آرام کردن جامعه داده نشده چرا بایستی خودمان فضای تبلیغات منفی را به بیگانگان بدهیم و بعد با هزینه های گزاف بخواهیم موضوع کوچکی را برای مردم توجیح کنیم .
با سلام دوست عزیز
وبلاگ خوبی داری اگه تمایل به تبادل لینک داری مارو با نام نمونه سوالات فنی و حرفهای و کارودانش لینک کن بعد اطلاع بده لینکت کنیم
http://www.ir-mpd.ir
--------------
http://www.robotblog.ir سیستم اتوماتیک ارسال نظر گروهی
سلام ضمن تشکر اقدام شد .
با درود بر استاد فانیان...بیشتراز موضوع اول که قاری قرآن بود...موضوع جریمه شدنتان قابل تامل و آموزنده بود.....و خیلی به سبک رمان زیبا به قلم کشیده بودید....اما موضوع اول!!!!!جناب فانیان در یاداشت های بعدی به امر دنیای مجازی و اطلاع رسانی سریع مردم از هر خبری دیگر سهل شده را مفصل توضیح دادید....بخاطر همین هست که مردم ناراحت میشود در حالی که تمام اعتراف های این آقا در مورد جرمش بصورت علنی در سایت انتشار شده و متاسفانه مسولان بعده چند سال باز هم زیر بار نمیرند که هیچ تهدید هم میکنند!!!!!واقعا ناراحت کننده هست....درود به شرفتان استاد که با این همه دغدغه بازم وبلایکتان را بروز نگه داشتید....
سلام بر شما و ممنونم از اظهار نظر و توجه و دغدغه ارزشمند حضرتعالی
مدتی است توجه به وبلاگ کم شده وبیشتر وقت دوستان در تلگرام و دیگر شکل های فضای مجازی صرف میشود با این وجود بنظر من وبلاگ همچنان برای طرح مباحث و مطالب و نوشتن مقالات جای مناسبی است .