نام شهر ادسا را قبلا چند بار به دلیل وقایع و حوادثی که بر خود دیده است، همچنین آوازه آن بعنوان شهری توریستی ، مرور کرده بودم و میدانستم که این شهر که اینک یکی از جنوبی ترین شهرهای اوکراین و شهری پهلوگرفته بر کرانه دریای سیاه و مورد توجه گردشگران از کشورهای مختلف است ، در سالهای پایانی حاکمیت تزارها، به دلیل موقعیت جغرافیایی روزی مامن محمد علی شاه قاجار پادشاه وقت ایران بوده است که پس از سرکوب مشروطه خواهان و آزادی طلبان و مقابله با انان و در نتیجه خلع از سلطنت توسط آزادیخواهان ، با هدایت و حمایت روس ها به آن شهر پناه برده بود ، مدتی را در باغ و ویلایی بزرگ مهمان تزارها بود و سپس همسرش ملکه جهان اقدام به خرید باغی مصفا در همان شهر و در نزدیکی ساحل کرد و به شکل باغ ها و کاخ های ایرانی بازسازی نمود و در آن مستقر شدند. این شهر با توجه به موقعیت ویژه خود در اواخر قرن هیجده و اوایل قرن بیست به روش معماری یونانی و ایتالیای بازسازی و مهیای پذیرش مهمانان و گردشگران خارجی شده بود .
در تابستان سال ۱۳۹۱ باتفاق دوست هنرمندم آقای حامد بایرام زاده که انزمان در کشور بلاروس ، دانشجوی کارشناسی ارشد بود و قصد داشت با ماشین از مینسک ( پایتخت بلاروس ) عازم اوکراین شود و از آنجا تا بندر اودسا برود ، راهی سفر شدیم . شرح سفر و طی مسیر مینسک به کیف ( پایتخت اوکراین ) و از آنجا به ادسا خود داستانی جدا دارد که به آن نمی پردازم ، اما داستان اودسای زیبا ، آرام و مورد توجه گردشگران حاوی نکاتی چند و عبرت آمیز است .
بدون تعارف دیدن شهری زیبا ، با امکاناتی مناسب و امن بر ساحل دریای سیاه برای هر گردشگری جذاب و آرامش و امنیت آن مثال زدنی بود ، حضور گردشگرانی از کشورهای مختلف نشسته بر صندلی های کافه ها و رستوران های امتداد یافته در پیاده رو ها ، صدای گفتگو ها ، خنده ها و قهقه ها و شوخی های مسافران به زبانهای مختلف وتحرک و رونق گردشگری ،برای من و هر بیننده و تازه وارد دیگری نشاندهنده ثبات ، آرامش ، انسان دوستی و مهمان نوازی مردمان شهر اودسا بود .
اما حدود یکسال بعد از مقطع مشاهدات، جنگ و درگیری در اوکراین شروع شد . دو دسته شدن مردم و درگیری روس تبارها و اوکراینی ها ، البته با دخالت غربی ها و روس ها همه کشور اوکراین را برای چندین سال درگیر جنگ و خشم و برخورد و انتقام کرد . وقتی شنیدم در زمان درگیریهای قومی ، شهر ادسا این شهر زیبا ، آرام و با امنیت مثال زدنی دچار نا امنی و درگیری سخت داخلی شده است برایم باورپذیر نبود . اما غیرقابل باورتر، خواندن و شنیدن خبری از اودسا بود که طی آن درگیری های خونین ، یک مجموعه مسکونی روس تبارها به آتش کشیده میشود و عده ای با تشکیل حلقه ای انسانی بر گرد آن مجموعه مسکونی مانع فرار ساکنین از آتش می شده اند . در گزارشی گفته شده بود که درگیری در محدوده ساختمان سندیکای کارگری شهر اودسا ( روز ۲ مه ۲۰۱۴ ) ۴۲ نفر کشته شدند . این خبرها را که با شرح و تفسیر و تصویر از منابع مختلف خواندم ، شندیم و دیدم ، هنوز هم باور نمیکنم که این اتفاقات و نامهربانی ها و ابراز کینه ها مربوط به همان شهر زیبا ،آرام و میهمان نواز اودسا است .
. . .بدون تردید امنیت نعمت بی بدیل و غیر قابل جایگزینی است ، بر این اساس دشمنان پیشرفت و توسعه کشورها همواره ابتدا ، امنیت و یکپارچگی یک کشور را نشانه میروند .
با هر تفکر و پیشینه ای ابتدا باید به حفظ و تحکیم امنیت آحاد جامعه فکر کرد ، امیدوارم سرنوشت تلخی که گفته شد برای هیچ شهری در هیچ جای جهان تکرار نشود .