دُرج

وب نوشت سعید فانیان

دُرج

وب نوشت سعید فانیان

مستند محبوبترین ژانر تولید تلویزیون


 طبق دیدگاه کارشناسان معدل بیننده برنامه های مستند در تمامی سنین و بین مردان و زنان در مناطق مختلف جهان بیشتر از سایر ژانرهای تلویزیونی است . طبع کودکان و نوجوانان یا جوانان طبعی پور شور و با حرارت و با جسارت است و متناسب با شرایط سنی  در درجه اول از برنامه های سرگرم کننده و هیجانی استقبال می کنند با این همه در سنین میانسالی و کهنسالی مخاطب واقع گرا تر میشود ،بیشتر واقعیات جهان آفرینش را دنبال میکند و از کشف نظام مندی و قوانین هستی لذت می برند با این وجود درک و دریافت شرایط زندگی و شناخت محیط اطراف و پاسخگویی به سوالات و ابهامات  و اقناع حس جستجوگری ویژگی  همه انسان ها در همه رده های سنی است ، از اینرو برای همه افراد جستجوگری و رسیدن به پاسخی هرچند کوچک از ابهامات محیطی و آشنایی و رفع مجهولات و کشف منظومات گوارا و همراه با لذت است و این یکی از دلایل اصلی توجه همه افراد از هر سن و سابقه و درک و دانش و مطالعه به جنس تولیدات مستند است.
 پیگیری و برنامه ریزی برای تولیدات مستند تا قبل از شروع بکار شبکه مستند با وجود همه تلاش هایی که صورت گرفته بود جایگاه شایسته ای نیافته بود علاوه بر سازندگان و تولید کنندگان سخت کوش و مستقل و پرانگیزه معدود مراکزی که به این امر اختصاص یافته بود توان کافی برای پیگیری و توجه در خور به این امر مهم نداشتند حتی تشکیل مرکز تولید مستند سیما  با اختصاص امکانات و ترسیم اهداف بلند خود به دلیل نداشتن سهم پخش و اختیار نمایش سراسری تولیدات  نتوانست سهمی جدی در ارتقائ جایگاه مستند در کشور بیابد .
  بدون تردید شروع بکار شبکه مستند سیما با توجه به امکانات مناسب و اهداف ترسیم شده آن شرایط لازم را برای توجه به این سبک و ژانر از تولیدات در کشور فراهم آورده است و اینک می توان امیدوار بود که  با تخصیص بودجه کافی و حمایت مناسب از شبکه مستند وضعیت تولید مستند همچنین جایگاه مستند سازان کشور که قبل از این نیز افتخارات متعددی را کسب کرده اند بیش از پیش ارتقائ یابد . ضرورتی به تاکید ندارد که مستندسازی از سخت ترین شیوه های تولیدی   است که رونق آن نیاز به سرمای گذاری ،برنامه ریزی ، تعامل با مستند سازان و پشتیبانی کافی  از آنان دارددارد .

جابجایی در سیما ، رفتن پور محمدی


 در آخرین روزهای ماه مهر (1391) علی اصغر پور محمدی  مدیر  پیشکسوت شبکه سه سیما از این شبکه رفت . برای اینجانب که سالها در صدا و سیما همکار وی بوده ام همچنین دیگر مدیران فدیمی صدا وسیما که طی سالهای اخیر کمابیش از دیدگاه های مدیریت عالی صدا و سیما مطلع بوده ایم این خبر چندان غیر منتظره نبود چون روند تغییر مدیران با تجربه و کارآشنا و موفق در صدا و سیما به بهانه جوان گرایی چند سالی است که تند شده است گرچه  تقریبا بزعم بسیاری از کارشناسان در هیچ مورد جانشینان انتصابی قویتر نبوده و کارآمدی بیشتری از خود نشان نداده اند  همچنین  هیچکدام از رفتگان مسن تر از باقی ماندگان یا شخص رئیس و معاون  سیما ی ایشان نبوده اند با این وجود باید گفت  تصمیم در مورد تغییر و تعویض پور محمدی خواست چند ساله مدیریت سازمان بود که هر بار این اقدام به دلیلی منتفی شده بود . بنظر میرسدعمده مشکل پور محمدی از دید مدیریت سازمان عمل کردن در شبکه با نگاه و برداشت ویژه خود و قدری خود رایی بوده است ،گرچه وی هیچگاه مخالفت کلامی و برخورد نظری و جنجالی نداشت اما تمامی ملاحظات ریاست را بویژه در تولیدات تلویزیونی رعایت نمیکرد .

بدون تردید توفیق پورمحمدی در تولید برنامه های اجتماعی مردم پسند و برخورداری از برخی پشتیبانی ها همواره باعث به تاخیر افتادن رای و تصمیم مدیریت شده بود . از باب  آشنایی بیش  ازبیست ساله ای که در درون صدا و سیما با وی داشته ام همچنین  همکاری و حضور مشترکمان در بیش ازپانصد نشست و جلسه مربوط به مدیران شبکه ها طی هفت سالی که  مدیر شبکه جام جم  بوده ام ( سالهای 82 تا 88 )بویژه جلسه ثابت و هفتگی با ریاست  صدا وسیما و معاون سیما نکات و ملاحظاتی از مدیریت و حضور آقای پورمحمدی در جایگاه مدیریت شبکه و قبل از آن سالها مدیریت تولیدی و برنامه سازی در سیما و صدا  بنظرم قابل طرح و یادآوری می باشد که اختصارا به آنها اشاره می کنم  .

1 - بدون تردید پورمحمدی به لحاظ عملکرد در مجموع مدیری موفق بود و نسبت به خیلی از  مدیران مدعی نسبت به کار خود اشراف بیشتری داشت .
 2 -سابقه کار و تجربه اندوزی او و طی مراحل تجربی  به ترتیب در خبرمراکز ،رادیو ،گروه تولیدی سیما و مدیریت شبکه باعث شده بود که به کار خود اشراف  لازم را داشته باشد و از طرف تولید کنندگان و همکاران بخوبی پذیرفته شود.
 3 -وی نیز در کارنامه خود مسئولیت نهایی چند کار را بر عهده داشت که با واکنش های منفی مردمی روبرو شد و مورد نقد جدی افکار عمومی قرار گرفت اما این موارد در مجموع عملکرد وی بسیار نادر بودند .

 4 - موفق ترین سریال های سیما طی  دهه هشتاد در شبکه سه سیما و با حمایت و پشتیبانی  پور محمدی تولید شدند .

 5-طی دهه هشتاد شبکه سه بیشترین میزان جذب مشارکت  رادر تولید برنامه ها  بر عهده داشت  پایه این سیاست را بطور جدی آقای کردان گذاشته بود اما مورد توجه و حمایت و پیگیری مدیریت سازمان بود گرچه  این سیاست که شبکه سه پیشتاز آن بود مورد نقد کارشناسان نیز قرار داشت ، آنها معتقد بودند که برخی از نهاد ها و سازمان ها با پرداخت وجه و مشارکت پولی سهمی از حضور در سیما می یابند که برای دیگر نهادها ممکن نیست .

  6- شاخص ترین خصوصیتی که  آقای پورمحمدی به آن معروف بوده است رک گویی بوده که همواره  در مواجهه با هنرمندان در کار تولید و برنامه سازی و هم در رویارویی با مدیریت و کارکنان نمود داشته است .
 5 - ارتباط بیرون سازمانی پورمحمدی همواره قوی بود و او بارها توانسته بود از  این ارتباطات برای پیشبرد کارهایش بویژه تولیدات سنگین تلویزیونی بهره ببرد .

راهپیمایی رزمندگان در بستان زیر آتش دشمن

زمستان سال 1360 بود ودو سه ماهی از عملیات طریق القدس دومین عملیات بزرگ علیه متجاوزان عراقی می گذشت. در آن عملیات شهر بستان و مناطق وسیعی از اطرافش آزاد شده بود. در این فاصله ارتش عراق بارها تلاش کرد تا منطقه را بازپس گیرد اما نتوانست. تنگه چزابه در غرب بستان خط پدافندی نیروهای خودی در برابر دشمن بود. البته کلمه "تنگه" از آن جهت استفاده می شد که سمت شمال چزابه مناطق وسیع رملی و در واقع شن های روان و غیر قابل عبور و طرف جنوبی آن ناحیه باتلاقی "هورالعظیم" بود و باریکه چزابه تنها راه و جاده قابل عبور برای وسایل نقلیه بود وگرنه کل این منطقه دشتی وسیع به شمار می رفت .

اواسط بهمن ماه ارتش عراق حمله سنگینی به چزابه کرد که بازهم ناکام ماند اما مدعی شد که بستان را تصرف کرده است. ما هم در خبر صدا و سیمای مرکز اهواز البته گزارش های خبری لازم را از اصل عملیات و ناکامی عراقی ها تهیه و به تهران ارسال کرده بودیم و پخش هم شده بود اما به هر حال تلاش می کردیم به طور مستند و تصویری به هر بهانه نشان دهیم که بستان در دست نیروهای خودی است و دشمن دروغ می گوید. حتی یک بار آقای هاشمی رفسنجانی که آن موقع رئیس مجلس بود و هنوز فرماندهی جنگ را به عهده نگرفته بود، با همین هدف یعنی بازدید از بستان و انعکاس گزارش تصویری آن به منطقه آمد و با آقای محسن رضایی و چند همراه عازم بستان شد . من(بهروز گودرزی ) بهمراه گروه خبری مامور تهیه گزارش شدیم ،اما مشکل آنجا بود که دشمن از اول هر روز تا غروب آفتاب به طور مرتب (گاه هر ده پانزده دقیقه یک بار) شهر کوچک بستان را که شامل یک خیابان اصلی و خانه ها و ساختمان های اطراف آن بود، بمبا ران می کرد و به جز مسجد اصلی، تقریبا بقیه شهر ویران شده بود و امکان رفتن به آنجا نبود. شاید عراقی ها فکر می کردند در معدود ساختمان های باقی مانده، نیروهای پشتیبانی ما مستقرنددرحالیکه چنین نبود. به هر حال به دلیل همان حمله های مکرر هوایی، ورود آقای هاشمی به شهر ممکن نشد حتی هنگامی که مشغول مصاحبه با وی در یکی دو کیلومتری ورودی شهر بودم، هواپیماهای دشمن اجتماع کوچک مارا هدف قرار داده همان نزدیکی را بمباران کردند که طی آن یکی دو نفر از همراهان به طور سطحی زخمی هم شدند. ناچار به همان مصاحبه اکتفا شد و به سرعت برگشتیم اما معلوم بود که این گزارش نظر همکاران پخش خبر را در تهران جلب نکرد ، البته حق هم داشتند زیرا هنگام گفتگوی آقای هاشمی در منظره پشت سر وی  (بک گراند) نشانه های واضحی از شهر به چشم نمی خوردند .

به 22 بهمن، سالروز پیروزی انقلاب نزدیک می شدیم و دشمن همچنان مدعی بود که بستان را در اختیار دارد.  احمد خیامی مدیر وقت واحد خبر مرکز اهواز و طراح بسیاری از گزارش های جذاب و مهیج خبری در آن سال ها، پیشنهاد کرد که گزارشی تصویری از راهپیمایی 22 بهمن در بستان! تهیه واز خبر شبکه سراسری پخش کنیم تا به همه ادعاهای عراق پایان بخشیم. در اینگونه موارد معمولا رسانه های خبری غرب هم متمایل به عراق بودند  و تا گزارش های تصویری مستندی منتشر نمی شد،حداکثر می گفتند مثلا "عراق مدعیست بستان را در تصرف خود دارد، ایران این ادعا را رد می کند اما گزارش مستقلی از واقع امر در دست نیست" .البته مواردی می شد که پس از پخش گزارش های خبری ما همان رسانه ها به تصاویر این گزارش ها استناد می کردند و می گفتند که "تصاویر پخش شده از تلویزیون ایران فلان موضوع یا فلان ادعای ایران را تأیید می کند".یا تلویزیون ایرانتصاویری  پخش کرد که طی آن نیروهای ایرانی در شهر . . . دیده می شدند .

ولی  با این اوضاع و احوال کدام راهپیمایی را باید منعکس می کردیم؟ مگر در آن بمباران های  دم به دقیقه اصلا می شد راهپیمایی کرد؟ اساسا در بستان کسی نبود که بخواهد راهپیمایی کند. با تاکید آقای خیامی روز 21 بهمن راهی منطقه شدم تا امکان برقراری یک راهپیمایی نقلی و فوری فوتی را در بستان بررسی کنم. کاملا به خاطر دارم که ماشین مناسب برای رفتن به منطقه نداشتیم و ناچار با یک پیکان کهنه در آن جاده های جنگی عازم شدم. هیچکدام از فرماندهان زیربار نمی رفتند. حق هم داشتند فرستادن حداقل صد نفر برای یک راهپیمایی پانزده بیست دقیقه ای می توانست به معنای فرستادن همه آنها به کام مرگ باشد. با این حال ناامید نشدم و سنگر به سنگر با تشریح اهمیت تبلیغاتی و خبری موضوع برای فرماندهان سرانجام آنها را راضی کردم که فقط به مدت بیست دقیقه حدود صد نفر را با چندین دستگاه وانت به داخل شهر ببریم ودر اولین دقایق صبح که نور اجازه تصویربرداری می دهد، جلوی مسجد شهر راهپیمایی  و مانور حضور را برگزار و شهر را به سرعت ترک کنیم.

روز 22 بهمن بعداز اذان صبح با گروه خبری که تصویربردارآن آقای امیری بود و بهمراه رزمندگان وارد بستان و پس از استقرار در مسجد، منتظر طلوع آفتاب شدیم. همه رزمندگان را جمع و اهمیت موضوع ونیز خطرناک بودن وضعیت را برای آنها تشریح کردم و از آنها درخواست کردم حداکثر همراهی را برای سرعت کار به عمل آورند. قرار بود در مقابل مسجد جایی که چند پلاکارد در بزرگداشت سالروز پیروزی انقلاب و عکس هایی از امام نصب شده بود و تابلویی از یک مدرسه  وچند نشانه فراهم شده از شهر بستان گذاشته بودیم، راهپیمایان در حالیکه شعارهای مخصوص این روز را سر   می دهند، از جلوی دوربین بگذرند تا هم مدت تصویر برداری به اندازه کافی باشد و هم با بسته بودن کادر دوربین، میزان حاضران نامعلوم باشد.

بلافاصله پس از دمیدن صبح و رسیدن روشنایی به حد کافی، کارمان را شروع کردیم. اما ما حساب روحیه شاد و بی توجهی رزمندگان را به خطر، نکرده بودیم. آنها با شوخی و خنده، از شکل دادن منظم راهپیمایی، خودداری می کردند ،زمان به سرعت می گذشت. هر لحظه بر اضطراب گروه ما افزوده می شد و تصور اینکه اتفاقی برای آنها بیفتد، حالمان را بدتر می کرد. مجدداً آنها را جلوی مسجد جمع و برایشان صحبت کردم. در این لحظه آقای امیری(تصویر بردار ) تصادفاً کلید فرمان ضبط دوربین را روشن گذاشته بود و در حالیکه تصویر دوربین، به دلیل سرازیر بودن آن، موزاییک های پیاده رو را نشان می داد، صحبت ها ضبط شده بود. بعداً دوستان در مرکز اهواز این نوار را می گذاشتند و به خواهش و التماس های من از رزمندگان می خندیدند. مشکل بعدی هنگامی بروز کرد که صف اول "راهپیمایی کنندگان" در حالیکه شعار " 22 بهمن ماه یوم الله یوم الله" سرداده بودند، وقتی به مقابل دوربین رسیدند حاضر نبودند از مقابل آن عبور کنند تا صف بعدی برسد، چراکه می خواستند خانواده هایشان تصاویر بیشتری از آنها ببینند.

با هر  زحمتی که بود یک نوار بیست دقیقه ای ضبط کردیم و قبل از آنکه هواپیماهای عراقی کار روزانه خود را در بستان آغاز کنند، بدون حادثه ای ناگوار از آنجا گریختیم. هنگامی خستگی مان درآمد که همان شب بخش اصلی خبر شبانگاهی تلویزیون گزارش های خبری-تصویری خود را ازمراسم راهپیمایی مردم ایران به مناسبت بزرگداشت سالروز پیروزی انقلاب، به جای راهپیمایی در تهران، با گزارش "راهپیمایی پرشکوه! در شهر قهرمان بستان" آغاز کرد، گزارشی که 9 دقیقه به طول انجامید و در آن رزمندگان! مانند سایر مناطق کشور شعارهایی در بزرگداشت انقلاب سر می دادند. روز بعد برخی خبرگزاری های بین المللی گزارش دادند : تصاویر پخش شده از تلویزیون ایران بیانگر این بود که شهر بستان در کنترل نیروهای ایرانی  است.

 یاد همه نقش آفرینان دفاع مقدس بخیر و روح بلند شهدای گرانقدر متعالی باد.     

 

نقل خاطره از بهروز گودرزی خبرنگار وقت صدا و سیما


 

در عکس بهروز خلیلیان نفر اول سمت راست و بهروز گودرزی نشسته نفر سمت چپ