این روزها بازار نام نویسی برای ریاست جمهوری ، مصاحبه ها ، مناظره ها و اعلام مواضع برای پیروزی احتمالی کاندیداها داغ ، داغ است . البته عده ای هم یا به دلیل گرفتاری شدید اقتصادی و معیشت خود یا دلسردی و بی خاصیت شمردن یا بی نیاز دانستن خود از مقوله فضای انتخاباتی فاصله دارند یا در کل بی اعتنا هستند.
اما فضای ذهنی خیلی ها و فضای تبلیغاتی جامعه را به مرور موج تبلیغاتی انتخابات می پوشاند . نکته اصلی این است که تقریبا همه کاندیداهای ثبت نام کرده برای ریاست جمهوری کمابیش تا کنون مسولیت های بالایی داشته و اکثرا همچنان مسولیت دارند ، غالبا این افراد حرف هایی میزنند و شعارهایی میدهند که حتی یکبار در زمان مسولیت خود، آن عبارات را بیان نکرده یا حتی در نقطه مقابل آن نگاه و نظر قرار داشهه اند . تقریبا اکثر کاندیداها صحبت از ضرورت و لزوم پایان بخشیدن به تحریم ها کرده اند ، طبعا رفع تحریم به ساز و کار دیپلماسی و توجه جدی به روابط بین الملل در سطح جهان و گسترش روابط خارجی با کشورهای مختلف هم نیاز دارد ، چگونه کاندیدایی که تا دیروز تحریم را صرفا نعمت واثر خارجی تحریم را ناچیز میدانسته و ضرورتی هم برای پیوستن به معاهده F A T F( اف ای تی اف ) قایل نبوده است،میخواهد همین مسیر را پیگیری و اجرایی و در نهایت نتیجه گیری مثبت هم بکند . ؟
اگر تنها یکی دو تن از ثبت نام کنندگان چنین تفکری داشتند ، شاید چندان قابل نقل و نقد نبود ، اما یک جریان قوی در حاکمیت تا کنون چنین تفکری داشته و از دیدگاه جناح معتقد به پیگیری دیپلماسی رفع تحریم این جریان نه تنها معتقد نبوده که در تصمصم گیری های حاکمیتی ، عملا با این تصمیمات مخالفت داشته است ،آیا با تحویل مسولیت اجرایی و ریاست جمهوری ، نظرات این افراد نیز کاملا متحول میشود.؟ امیدواریم هر فرد یا جریانی که موفق به کسب اکثریت و پیروز رقابت میشود ، به هر شکل اولویت خود را در رفع تحریم های ظالمانه حاکم بر کشور قرار دهد ، تحریم هایی که عامل گرفتاری های بخش زیادی از مشکلات اقتصادی کشور شده و یا به صورت بهانه ای برای ضعف اجرایی و تصمیم گیری های مدیریتی درآمده است . همه کسانی که الفبای سیاست را میدانند ، متوجه هستند که تحریم کشوری که تا همین اواخر حدود ۹۰ درصد از اقتصاد آن بر پایه فروش نفت قرار داشته است ، برای اقتصاد و معیشت کشور و احاد مردم بالاترین گرفتاری را به وجود آورده است و باز همه متوجه هستند که مدیریت متمرکز ، هماهنگ و قوی نیز میتواند بخشی از مشکلات را حل کند ، چنانچه حتی با رفع تحریم ، مدیریت غیرمتمرکز و ضعیف برای رفع مشکلات و ایجاد زمینه توسعه کشور کارامدی لازم رانخواهد داشت . آنچه که میتوان به عنوان درخواست مشترک مردم ، فعالین سیاسی و رسانه ای و به عبارتی سرلوحه پیشرفت ، توسعه کشور و رضایت مردم دانست ، الویت قرار دادن منافع ملی کشور است ،
در مورد شبکه های فارسی زبان خارج از کشور ، تحقیق و بررسی همه جانبه صورت نگرفته است یا لا اقل در جایی ندیده و نخوانده ام . گزارش ها و آمار و ارقام مختلفی توسط گویندگان ، شخصیت های رسمی و بعضی کارشناسان آن هم بطور عمده سیاستمداران و سخنرانان مختلف اعلام شده است که نمیتوان آن ها را الزاما، علمی و دقیق دانست . در یکی از گزارش های خبری از آمار ۲۶۰ شبکه فارسی زبان صحبت شده بود .( خبرگزاری دانشجو ۲۵ فروردین ماه ۱۳۹۹ ) ، اما در مورد این شبکه ها ، با توجه به عقبه و پیشینه همه شبکه های فارسی زبان خارج از کشور اعم از رادیو و تلویزیون ،اوج گیری آنها بعداز انقلاب ایران ، همچنین تکثر فوق العاده آنها بعداز سهل الوصول ترشدن دسترسی تکنولوژی تلویزیون های ماهواره ای برای سرمایه گذاران بخش های غیر دولتی اتفاق افتاد و تعدادشان باز هم افزایش یافت ، به نحوی که برخی از سرمایه گذارانی که یکی ، دوساعت برنامه تبلیغاتی ، خدماتی یا سیاسی ، فرهنگی روی شبکه ای در اختیار داشتند ،با اجاره ظرفیت پخش، شبکه ای مستقل راه اندازی کردند. البته طی سالهای گذشته به ویژه از اوج گیری تعداد شبکه ها از اوایل دهه هشتاد (سال های(۱۳۹۰ -۱۳۸۰) بررسی تحلیلی و تفکیکی به لحاظ ماهیت فکری و محتوایی آنها صورت نگرفته است ، در مواردی هم شبکه ای تاسیس شده ، مدتی فعالیت کرده و بعد از مدتی تعطیل شده یا تغییر نام و محتوا داده است .
در مورد شبکه های مذکور از دیدگاه شخصی نکاتی را مطرح میکنم که به نظرم لا اقل در بررسی کلی موجودیت و عملکرد شبکه های فارسی زبان سیاسی و منتقد میتواند مورد توجه قرار گیرد .
اینکه عملکرد سیما و صدای جمهوری اسلامی ایران در میزان مقبولیت و پذیرش یا عدم مقبولیت این رسانه ها ،نقش جدی داشته و همچنان دارد ، یا اینکه بروز برخی بحران ها یا اتفاقات داخلی ایران باعث سرخوردگی و روی برگرداندن و بسیاری از نارضایتی مخاطبان داخلی و توجه بیشتر آنان به شبکه های خارج از کشور شده و میشود ، این موضوع قطعا میتواند درست باشد ولی انگیزه اصلی ایجاد شبکه های رقیب و منتقد برای پر کردن خلا و پاسخگویی به سلایق و علایق سیاسی فرهنگی در مخاطبانی است که محتوای مورد نظر خود را در داخل نمی بینند یا به هر دلیل کفایت لازم را برای آنان ندارد .البته انگیزه سرمایه گذاری قدرت های بزرگ یا کشورهای رقیب برای تاسیس شبکه های رادیو تلویزیونی برونمرزی که به نحوی از دیر باز بوده است ، در این جریان قابل فهم است .
میتوان ادعا کرد که ویژگی ممتاز و متفاوت شبکه های فارسی با رویکرد سیاسی و منتقد جمهوری اسلامی نسبت به شبکه های مشابه مرتبط با سایر کشورها ،حضور خبرنگاران و دست اندرکارانی است که منتقدانه از کشور مهاجرت کرده یا رسما پناهنده به کشور صاحب رسانه شده اند ، حتی تعدادی از خبرنگاران و عوامل رسانه ای در این شبکه ها دارای سوابق محکومیت قضایی در ایران بوده اند ، اینکه آیا اتهام های وارده دستگاه قضایی وقت درست و به حق یا نادرست بوده است . قطعا جای بحث دارد، آما انچه که واقعیت دارد ، منتقد بودن ، آزرده بودن و معترض بودن خبرنگارانی است که به شبکه های فارسی زبان پناه برده اند ، لذا میتوان گفت که شبکه های فارسی زبان خارج از کشور را مجموعا نیروهای مخالف و منتقد جمهوری اسلامی میگردانند ، به جرات میتوان گفت ، در بین سایر کشورها و زبان ها کمتر میتوان ، چنین غلبه ای در رسانه های خارجی شان مشاهده کرد ، نمیخواهم نتیجه بگیرم که به این دلیل همه خبرها و نظرها و تحلیل های منتشره توسط رسانه های مذکور از روی مخالفت است اما لا اقل میتوان این وجهه متمایز را نسبت به سایرین دید. در شبکه های فارسی زبان با رویکرد سیاسی کمتر نیروهای مستقل و صرفا حرفه ای حضور دارند یا بالعکس باید بگوییم اکثریت غالب نیروهای موجود نیروهای کاملا مخالف و اپوزسیون هستند . طبعا در موارد اندکی نیز برخی از کارکنان این شبکه می توانند این چنین نباشند و چنین نظری را قبول نداشته باشند .
شاید این واژه خود آماردقیق پنداری غریب باشد یا صحیح نباشد ، همانطور که برخی از واژه های من درآوردی دیگری که این روزها در محیط های بحث و نظر ، شبکه های اجتماعی ، برخی رسانه ها و در پهنه وسیع فضای مجازی مرسوم و معمول شده چندان رسا نیست اما بالاخره منظور را میرساند .خود حق پندار ، خود مرد رند پندار و . . .
خلاصه اینکه بارها می بینیم که نویسنده ای در روزنامه یا یک روحانی روی منبر یا کارشناس و مجری در صدا و سیما در موضوعی تکرار میکند که مردم فلان چیز را نمی پسندند ، اکثر مردم بر این باورند که . . ما مردم، موافق فلان موضوع نیستیم . معلوم نیست این تعابیر عام را به کار بردن ، از جانب دیگران به ویژه اکثریت نظر دادن ، اکثریت را موافق نظر خود دانستن همراه با اقلیت و ناچیز بودن مخالفین نظر خود را براساس کدام آمار اعلام میکنند . عجیب اینکه بر اساس آن امار اعلامی در بحث نتیجه گیری هم میکنند به اصطلاح نسخه کاربردی هم میدهند ؟! مگر امثال این گویندگان چه آماری از جامعه دارند ، چند بار بطور علمی نظر سنجی کرده اند یا حاضر به برگزاری نظر سنجی یا بالاتر از آن مراجعه به آمار عمومی شده اند .؟
در این گونه موارد بهتر است گوینده تنها از نظر خود بگوید یا نظر برخی مردم و برخی از صاحب نظران . .
زمانی یک فردی نامه عاشقانه به دوست و نامزدش نوشته بود که اگر بیایی یا مرا بپذیری دنیارا به پایت می ریزم ، هرچه بخواهی برایت فراهم میکنم و . . . از این جملات عاشقانه کم خرج زیبا ، دریافت کننده پیام گفته بود حالا خودمانیم مگر چند چندم دنیا را داری که میخواهی همه دنیا را به پایم بریزی ، آخه چرا اینقدر خالی بندی ، لا اقل بگو تمام دنیایم که البته آنهم نشدنی است یا بهتر است بگویی تمام تلاشم را میکنم چرا از حساب کل جهانیان خرج میکنی ؟!
عاقلانه تر ، ماندگارتر و پر اثرتر این است که گویندگان و کارشناسان تنها از دیدگاه خود سخن بگویند یا آن طیفی که احساس میکنندهم نظر هستند و نه بیشتر از آن