این روزها شاهد تکرار برخی اقدامات خام ، فرصت سوزی و بی اعتنایی صدا و سیمابه درخواست های خیل عظیم مخاطبان بودیم ، به نظر میرسد گاهی مدیران این سازمان عظیم و رسانه عمومی جایگاه ، موقعیت و رسالت این دستگاه را فراموش میکنند . صدا و سیما با توجه به محدوده اختیار ، وظیفه ، امکانات ، بودجه و میزان کارمندانی که دارد ، همچنین برخورداری از موقعیت انحصاری در پخش برنامه های رادیو تلویزیونی سراسری در کشور نیاز به توجه فوق العاده به رسالت خود و کسب بالاترین اعتماد مخاطبان به خود دارد ،با همه مشکلاتی که رسانه ها در تامین هزینه های خود دارند و صدا و سیما نیز از این مشکلات مصون نبوده با این همه میتوان ادعا کرد که در بررسی و مقایسه پرداخت اعتبارهای پیش بینی شده بهترین موقعیت را در بین همه رسانه های کشور داشته است و در مواردی حمایت ها و کمک های فوق العاده و فراتر از پیش بینی ها از آن به عمل آمده است . گردش امور و اداره این مجموعه رسانه ای کاربزرگی است اما درخواست ها و توقعات مردم نیز به جاست ، نقدها هم نوعا صحیح و از روی دلسوزی صورت میگیرند ، با این همه در بسیاری از حوزه ها پاسخگوی نیازها و تامین کننده اعتماد حداکثری جامعه نیست .
صدا و سیما از همه ظرفیت های سیاسی ، فکری و فرهنگی جامعه بزرگ کشور استفاده نمیکند ، برخی از فرهیختگان به دلیل همین شرایط باآن همکاری نمیکنند ، تعداد زیادی از کارشناسان و متخصصین نیز به دلایل و بهانه های مختلف در لیست سیاه یا غیر مجازهای این تشکیلات قرار دارند ، حاصل شرایط و مدیریت موجود میشود یک جانبه گرایی و کوچک بودن چهارچوب های قرار دادی و در نتیجه روی نیاوردن بسیاری از افراد خبره به این رسانه ، عجیب بودن کار صدا و سیما به جایی رسیده که حتی جوان پسندترین و کم مساله ترین حوزه کار رسانه یعنی ورزش نیز دچار کج سلیقگی و ریزش مخاطب میشود ،عجیب تر اینکه این مشکل و کوتاهی مدیریت به سرعت تعبیر به یک جریان میشود ، کاری که دررسانه های جهان همواره ، نقطه مقابل ان عمل میشود ، آیا این یک ضعف بزرگ نیست ، یک فرصت سوزی عظیم نیست ، چرا باید نگاه تنگ مدیر یک بخش یا شبکه ، بنحوی توسط مدیریت کل سازمان پذیرفته و حمایت شود ، اصولا وظیفه و جایگاه رییس صدا و سیما کجاست. ؟ چه نقش و مسولیتی دارد . ؟
صلاح این است که بیش از این با مخاطبان که سرمایه های اصلی هر رسانه هستند ،لج بازی نشود ، خواست منطقی مخاطبان مورد توجه و احترام قرار گیرد ، مسایل معمولی و قابل اداره و در محدوده توان و سلیقه سازمان به این جریان یا آن جریان گره نخورد ، صدا و سیما باید آبرو و اعتبار برای نظام بیاورد ، دلیلی ندارد که افرادی از جایگاه نظام و اعتبار کل رسانه فراگیر برای پوشش اشتباه و نقص های خود استفاده کنند و بابت هزینه کردهای خود پاسخگو نباشند ،
سعید فانیان کارشناس و فعال رسانه ای
در نوشته های مختلف از برخی ضعف ها ، کمبودها و سمت گیری های صدا و سیما که خود را رسانه ملی میداند ، یاد کرده ام. طبعا اگر رادیو تلویزیون ما بعنوان رسانه عام ، ملی و سراسری با بودجه عمومی تعریف نشده بود ، انتظارات موجود هم کمتر بود ، اما به دلیل برخورداری سازمان صدا و سیما از انحصارپخش امواج رادیویی و تلویزیونی در پهنه کشور،در نگاهی تخصصی آنچه که بیشتربه نظر میرسد کمبودهاست یا توقعاتی که از این مجموعه عظیم میرود ،طبعا بخشی از فعالیت های این دستگاه عظیم نیز قابل قبول و حتی برخی قابل تقدیر است . نمیشود منکر برخی تولیدات مناسب در زمان ها و شرایط سختی همانند دوران کرونا شد .
اما نکته ای که در این یادداشت توجه به آن مد نظرم هست ، یادآوری کار خوب حوزه خبر در تهیه و پخش گزارش های مستند و پیگیرانه خبری مرتبط با مشکلات مردم بویژه در حوزه اقتصاد و معیشت مردم است ،گزارش هایی که با برنامه ریزی ، پیگیری و مشارکت خبرنگاران تهران و مراکز صدا و سیمای ،برای مخاطبان مجموعه ای مفید ، قابل استفاده و استناد میشود.
در سلسله گزارش های تولید و پخش شده در موضوعات مختلف اقتصادی ، اعم از تولید ، توزیع ، واردات ،صادرات ،بخشنامه ها و دستورالعمل ها ، به خوبی مشخص است که علاوه بر تاثیر تحریم های خارجی که در موضوع صادرات و واردت و تخصیص اعتبار یا نقل و انتقال ارز نقشی جدی داشته است ، ضعف در تصمیم گیری به هنگام ، ضعف در اجرا و نیز رسیدگی به تخلفات در سیستم دولتی به خوبی آشکار است ، متاسفانه آنگونه که در اکثر گزارش ها مشهود است ، بسیاری از نا هماهنگی ها که تشدید کننده مشکلات معیشتی مردم است از ناحیه کم کاری یا سو، مدیریت برنامه ریزان و مدیران مرتبط در دستگاه های دولتی به ویژه وزارتخانه های صنعت ، معدن ، تجارت و جهاد کشاورزی و نیزنا هماهنگی مابین این دو وزارتخانه است . با توجه به این گزارش ها ،عجیب است که بعضا مسولان بخش های صنعت و تجارت یا کشاورزی از نقص ها ، کمبودها و ضعف های محرز مدیرتی در سازمان های تحت نظارت حوزه مسولیتی اطلاع کاملی ندارند .
دوستی یک کلیپ از مراسم جشن برداشت انار از روستای مبارکه شهرستان تفت با حضور ساکنان زرتشتی آن روستا که ظاهرا مربوط به چند سال پیش است برایم فرستاده و نوشته بود چه مراسم زیبایی است که ما تاکنون ازش بی اطلاع بوده ایم ، همین نکته باعث شد تا یادی داشته باشم از برخی از همشهریان زرتشتی که طی سال ها از آنها خاطرات خوبی در ذهنم مانده است .
در دوران شش ساله دبستان از جمع حدود ۱۰ معلمی که طی این سال ها در دبستان حضور داشتند ، دو خانم معلم زرتشتی هم بودند. یکی از خانم معلم ها که او را خانم تهمینه صدا میکردیم ،سال سوم دبستان معلم ما بود ، روستا و دبستان ما در ۳۰ کیلومتری یزد بود و برای طی همین فاصله که در حال حاضر با مینی بوس کمتر از نیم ساعت طول می کشد ، ان زمان بیش از یکساعت ماشین در راه بود ، با این وجود خانم معلم ما که احتمالا باید از حدود ساعت شش صبح اماده می شده، خود را به گاراژ و از آنجا به روستا میرساند، حتی یکروز هم تاخیر یا غیبت نداشت ،او مهربان و زحمت کش بود .
در دوره دبیرستان دو تن از دبیران ما زرتشتی بودند ،آقای طهمورث دبیر جبر و مثلثات که سنی بالای ۶۰ سال داشت و در آستانه بازنشستگی بود.رفتارش قدری خشک ، سخت گیر و جدی، ولی پرکار و زحمتکش بود، و آقای فلفلی دبیر زبان انگلیسی که پرتلاش ، جدی و بسیار مهربان بود . برخی هم کلاسی ها که آنزمان از زندگی او اطلاع داشتند میگفتند همسرش هم که اصالتا ایرانی ولی بزرگ شده هندوستان است ،در دبیرستان دخترانه دبیرزبان است و بارها ، هر دو را در زمین زراعی خود مشغول کار کشاورزی دیده اند .
به تازگی از دوستی شنیدم که در نیمه سال ۱۳۹۸ آقا و خانم فلفلی را در سن بالای هشتاد سالگی در زمین های کشاورزی شان در حاشیه شهر دیده است که مشغول برداشت محصولاتی از قبیل گوجه و خیار بوده اند .
در نزدیکی منزل پدری ، در محله دولت آباد یزد، مغازه تعمیرات رادیو ضبط بود که صاحب مغازه و تعمیرکارش آقایی زرتشتی بنام مهربان بود ، فامیل او را نمی دانستیم، همه او را مهربون، ( مهربان ) صدا میکردند ،واقعا مهربان ،منصف وبه کارش وارد بود .چند تن از همسایه های دور و نزدیک آقای مهربان از جمله مرحوم پدر من که اشتراک روزنامه داشتند ، آدرس مغازه او را داده بودند ، نامه رسان چند تا روزنامه را تحویل مهربان میداد و همسایه هابا مراجعه روزنامه شان را در جای ثابت و همیشگی آن برمیداشتند .
برای بیست سال منزلی در یکی از محله های قدیمی یزد ( کوچه بیوک ) داشتیم. همسایه دیوار به دیوار ما، خانواده ای زرتشتی بود ، خانواده ای شامل زن ، شوهر ، پسر و دختر به همراه پدر بزرگ و مادر بزرگ همسر، نام پدر بهرام ، مادر ایران ، مادر بزرگ کشور و پدر بزرگ اردشیر بود. ، طی این مدت طولانی هیچگاه سرو صدا ، داد و فریاد یا کوچک ترین مشکلی از جانب این همسایه محترم ندیدیم ،برعکس با همان ارتباط و سلام علیک و آشنایی که طی سال ها همسایگی ایجادشده بود و احوالپرسی های صمیمانه و احترام متقابلی که به هم داشتیم ، گاهی که ضرورت مسافرت طولانی پیش میآمد ،کلید درب منزل را به آنها میدادیم تا زحمت آب دادن باغچه کوچک جلوی حیاط را بکشند ، آنها نیز،با روی باز و دلسوزانه اینکار را میکردند ، وقتی که مجبور به جابجایی و فروش خانه شدیم ، قبل از همه و بیش از هرچیز سفارش همسایه خوب و مهربانمان به صاحب خانه جدید داشتیم ، همسایه ای که هم سرمایه و هم اطمینان و امنیت برای آن منزل بود .