دُرج

وب نوشت سعید فانیان

دُرج

وب نوشت سعید فانیان

تکریم پدر

 پدر نشانه ای از شوکت خداونداست  پدر خزانه مهر است خموش لبخنداست

 پدر تجسم صبر است به روزگار و زمان  غریو و درد درونش همیشه دربند است

 چو  همتش بلند است  و عزتش والا   ستاده همچو صنوبر  مثال الوند است 

  همیشه  در  صدد حرمت  عزیزانش    پدر به عزت فرزند همیشه دلبند است

  کدام عاشق و شیدا  مثال او باشد     پدر حکیم و مشاور برای  فرزند است

  چو مادر است همیشه بفکر فرزندان    پدر میانه  فامیل  مثال  آژند  است 

  بفکر آتیه همسر است  و فرزندان      دلش زحب عزیزان هماره آکنده است

  هزار زحمت و محنت  اگر ببار  آید      براه همسر و فرزند بزعم او قند است

  یک از هزار نصیحت اگر ثمر برسد       به روی چهره جدش هزار لبخند است

  چه افتخار بزرگی که یاد و نام پدر        بنام حضرت مولا علی پیوند است   

  پدر که راه علی رفت و رهرو او شد     به یمن راه علی صابر و برومند است 

                         انتشار یافته در روزنامه اطلاعات تیرماه 1388

           برای مرحوم پدرم و همه پدران درگذشته طلب غفران و رحمت الهی دارم و برای همه پدران  سخت کوش و با محبت عزت و آبرومندی و سلامتی و خرسندی آرزومندم.

استاد باستانی پاریزی

انتشار کتابی از آراء و دیدگاه های مختلف دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی و چاپ و انعکاس بخش هایی از گفته های وی در نشریات مختلف انگیزه ای شد تا نکاتی را در مورد این استاد گرانمایه  ذکر کنم بویژه که این جانب نیز افتخار دانشجویی وی را در درس تاریخ  در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در سال 1361 داشته ام و از نزدیک با نوع دیدگاه های استاد آشنا هستم ،علاوه بر این مقالات و کتابهای زیادی از استاد را مطالعه کرده ام . بدون تردید استاد باستانی پاریزی یکی از پر کارترین استادان دانشگاه طی نیم قرن اخیر بلکه شصت سال گذشته است که علاوه بر کار مستمر تدریس در دوره ها و سطوح مختلف دانشگاهی ،سخنرانی های علمی زیاد داشته ،مقالات بسیاری نوشته و کتابهای متنوعی تدوین کرده است .هم نحوه سخن گفتن استاد جالب و خودمانی است ،هم شیوه نوشتن ایشان با دیگر تاریخ نویسان متفاوت است  و هم عنوان ها و اسامی کتاب ها و مقاله های استاد بامسمی و به یاد ماندنی است مثل عنوانهای کتابهای خود مشت و مالی ،نون جو ،دوغ گو ، پیغمبر دزدان یا از پاریز تا پاریس ،از کتاب های او همچنین هفت کتاب با عنوان  هفت تایی یا هفتگانه (سبعه ثمانیه )معروف است که همگی در نام خود عدد هفت دارند : خاتون هفت قلعه ،آسیای هفت سنگ ، نای هفت بند ، اژدهای هفت سر، کوچه هفت پیچ، سنگ هفت قلم، زیر این هفت آسمان و بعدا کتاب هشتمی به این مجموعه اضافه میشود بنام هشت الهفت ،البته دکتر باستانی حدود پنجاه کتاب دارد که همه در حوزه تاریخ و فرهنگ اند برخی مانند تاریخ کرمان یا تذکره صفویه کرمان ، یعقوب لیث وذوالقرنین یا کوروش کبیر مستقیما از تاریخ سخن میگویند و تعدادی دیکر کلیاتی از فرهنگ و اجتماع و یا زندگی و دیدگاه های افراد مختلف را طی زمان و طول تاریخ بحث میکند.

کرمان خواهی و کرمان باوری یا به قول برخی کرمان دوستی مفرط در گفته ها و نوشته های آقای باستانی نکته ای است که مورد توجه و بعضا نقد برخی قرار گرفته است اما هرچه هست به دلیل این توجه و تمایل ایشان خدمت بزرگی به فرهنگ و تاریخ کرمان کرده است.

نوع نوشتن آقای باستانی در مورد افراد معروف و شخصیت های فرهنگی و تاریخی بنحوی است که انگار از یک محله و جمعی آشنا سخن میگوید کسانی که با هم مرتبط اند و همدیگر را میشناستد .باستانی پاریزی اینگونه که گفته میشود در سال 1387 از دانشگاه تهران بازنشسته شده است ولی همچنان در سن 86 سالگی در حوزه فرهنگ و تاریخ فعال است .کتاب باستانی پاریزی و هزار سال انسان جدیدترین دیدگاه های استاد باستانی است که در مورد شخصیت ها و رویدادهای مختلف توسط آقای کریم فیضی تهیه و در سال 1390منتشر شده است ،تهیه این کتاب کاری بس ارزنده و ماندگار است در مورد این کتاب ارزشمند تنها دو نکته اصلاحی یا پیشنهاد به نظرم میرسد یکی اینکه  با توجه به انعکاس دیدگاه استاد راجع به حدود دویست شخصیت مختلف ، موردی که استاد آنهارا نمی شناخته و اظهاری در موردشان نمیکند بهتر بود انعکاس نیز نمیافت چون این توقع و انتظار وجود ندارد که ایشان همه را بویژه افرادی که با حوزه کاری ، ارتباطی و تخصصی آنها مرتبط نیست  بشناسد و نظری در موردشان داشته باشد دیگر اینکه ای کاش راجع به برخی از افراد دیگر که نامشان نیامده ولی احتمال میرود که استاد نسبت به آنها شناخت داشته باشد  سخن به میان می آمد مثلا فرخی یزدی یا فروغ فرخزاد . به هر روی امیدوارم کار ارزنده آقای کریم فیضی در مورد دیگر شخصیت های فرهنگی نیز ادامه پیدا کند،حضور پر شور و با نشاط استاد باستانی پاریزی نیز  در عرصه فرهنگ کشور همچون استادش دکتر محمد حسن گنجی به بیش از صد سال بلکه سال های سال استمرار یابد انشااله ،از نکات دیگری که راجع به استاد باستانی قابل ذکر است پاورقی های مفصل کتابها و مقاله های ایشان است که بسیار خواندنی است و متن را پر محتوا و سخن را پر کشش میکند .شخصا بارها بطور مستقل پاورقی های کتابی از استاد را مطالعه کرده ام و نکته آخر یادآوری و ذکر جنبه شاعری و طبع سرشار و اشعار نغز استاد است . پایان بخش یادواره استاد باستانی را نقل غزل معروف و بسیار زیبای استاد قرار میدهم این غزل را قریب چهل سال پیش استاد غلامحسین بنان به همراهی ویولون ابولحسن صبا و آهنگسازی داود پیرنیادر برنامه گلها خوانده است .

یاد آن شب که صبا برسرما گل می ریخت                    بر سر ما ز در و بام هوا گل می ریخت

سر به دامان منت بود و ز شاخ  بادام                         بر رخ چون گلت آرام صبا گل می ریخت

خاطرت هستکه آن شب همه شب تادم صبح           گل جدا ،شاخه جدا ،یاد جدا گل می ریخت

نسترن خم شده لعل لب تو  می بوسید                    خضر گویی به لب آب بقا  گل می ریخت

زلف تو غرقه به گل بود و هر گاه که من                      میزدم دست بدان زلف دو تا گل میرخت

تو فرو دوخته دیده  به مه  و  باد صبا                          چون عروس چمنت بر سر پا گل میریخت

گیتی آن شب اگر از شادی ما شاد نبود                      راستی تا سحر ازشاخه چرا گل میریخت

شادی عشرت ما باغ گل افشان شده بود                   که به پای تو ومن از همه جا گل میریخت

عمو و سرباز کرمعلی(14)

سالهای 1327،1328 هنوز حاکمیت شاه (محمدرضا ) قوام کافی نیافته بود و با وجود گذشت بیش از بیست سال از اجباری شدن سربازی خیلی از افراد واجد شرایط با عناوین و بهانه های مختلف از زیر بار سربازی و بقول مردم در آنزمان اجباری  شانه خالی میکردند از طرفی بوروکراسی موجود در ادارات ذیربط باعث بسیاری از حوادث متفاوت، متنوع و بعضا شیرین می شد.  
عمو تعریف میکند که در کوچه محل اقامت آنها که کوچه ای دراز و طولانی و به کوچه دراز معروف بود، دو جوان از دو خانواده مختلف با نام کرمعلی زندگی میکردند ، همه مردم محل نیز فامیل رجب زاده داشتند چون هنوز نام فامیل که از دوره رضاشاه رایج شده بود جا نیافتاده بود ،کمابیش اهالی به نام خود و نام پدر نامیده میشدند مثلا حسن حسین رجب ،ابراهیم محمد اسماعیل، بمانعلی قاسم حاج حسین و . . بعضا هم با پسوند شغلی یا اسم مستعاری که مردم میگذاشتند معروف می شدند مثل حسینعلی خشتمال، علی قصاب یا ناصر جیغ جیغو ، در هرحال ژاندارم ها برای سرباز گیری میآیند به  ابتدای کوچه دراز و سراغ کرمعلی رجب زاده فرزند قدرت را میگیرند همسایه ها هم منزل کرمعلی را نشان میدهند و آنها نیز او را  مستقیما می برند پادگان و اعزام می کنند به سربازی ،چون کرمعلی چند نوبت قصد فرار از سربازی را داشته مکرر جریمه میشود  و دوره خدمتش  سه سال به طول می انجامد . مدتی میگذرد تا در محل یک معامله ملکی پیش می آید و نیاز به مدرک و سند کامل برای اثبات مالکیت میشود باز سراغ کرمعلی رجب زاده فرزند قدرت را میگیرند، کرمعلی سربازی رفته خوشحال برای احراز مالکیت میآید کرمعلی دیگری نیز که ته همان کوچه دراز منزل داشته میآید نام پدر او نیز قدرت بوده و معلوم میشود مالک او است ،اما این رویداد ظن و گمان بابت سربازی نیز بوجود میآورد تا اینکه  مدتی بعد برگه پایان خدمت می آید برای کرمعلی خدمت نرفته و معافیت از سربازی مِیآید برای کرمعلی سه سال سربازی رفته ،خوب که بررسی میکنند می بینند علاوه بر نام و نام فامیل و شهر ،اسم محله ، کوچه و نام پدر آنها نیز یکی است تنها شماره شناسنامه آندو باهم متفاوت است این رمز گشایی باعث میشود که علاوه بر قهر مادام العمر کرمعلی سربازی رفته با آن یکی کرمعلی ، فرزندان و نواده های آن مرحوم  نیز با خانواده کرمعلی خدمت نرفته تا بحال قهر و دلگیر باشند و به اصطلاح همواره به آنها چپ ، چپ نگاه کنند که چرا باید پدر و  پدربزرگشان سه سال جای آن یکی سربازی رفته باشد.