حوادث جاری در جهان نشان میدهد که عصر تسلط قدرتهای بلامنازع به پایان رسیده است .قبل از تحولات اخیر و در کتابی که خانم هیلاری کلینتون از خاطرات خود نگاشته است نقش محوری آمریکا را در شکل دهی و سازمان بخشیدن به داعش برای منازعه با بشار اسد یادآور شده بود .داعش علاوه بر خسارتهایی که به مردم منطقه وارد کرده است حالا بلای جان غربی ها در کشورهای خودشان شده است .
رخدادهای پاریس و اتفاقاتی که باعث کشته شدن تعداد زیادی از شهروندان فرانسوی شد علاوه بر خسارتهای جانی و تبعات مالی که برای فرانسه بدنبال داشت . لطمه و صدمه سنگینی به سیستم و ساختار امنیتی کشور فرانسه وارد کرد . اینکه در فاصله چند ماه دو حمله بسیار سنگین با تبغات سیاسی ُ امنیتی و اقتصادی فراوان به فرانسه وارد شده است .شکست بزرگی برای این کشور محسوب میشود . خسارتها ُ نگرانیها و زیانهایی که در نوع خود کم سابقه اند . شاید این درست باشد که آمریکا بعنوان شکل دهنده و حامی اصلی در این جریان کمتر خسارت دیده است ولی نباید فراموش کنیم که آمریکا بساط خودرا در منطقه به گونه ای پهن کرده است که گویی قصد دارد به کمک متحدان و وابستگان منطقه ای خود حالا حالاها بماند و هر حرکتی که محیط را نا امن کند در میان مدت نمیتواند به سود این کشور باشد . از این گذشته درست است که خسارتهای مورد اشاره بیشتر به متحدان اروپایی و منطقه ای آمریکایی ها وارد شده است اما باز این واقعیت هم به هیچوجه باعث تقویت جبهه و ترمیم چهره آمریکا نمیشود . علاوه بر همه اینها حادثه پاریس و حوادثی از این دست نشان میدهد که دیگر یک قدرت نمیتواند همه کاره و بلا منازع باشد . گاهی هم باید تبعات سیاسی و امنیتی طرح های کلان خود را در حوزه نفوذ و قلمروی سیاسی خود و متحدین خود شاهد باشد .
پای تروریست ها که به اروپا میرسد یا اقدامات تروریستی گروه های محلی که نمایان میشود همه دنیا بخوبی مطلع میشوند . کشته شدن حتی یک فرد از آحاد مردم در هرکجای این کره خاکی غم انگیز و غیر قابل گذشت است . حادثه جمعه شب پاریس نیز ناگهانی ، تلخ و وحشیانه بود همانطور که حادثه تروریستی و آدم کشی روز قبل آن ( 21 آبانماه ) در بخش جنوبی شهر بیروت نیز بسیار وحشیانه و غیر انسانی بود اما متاسفانه رسانه های بین المللی که صاحبانشان غربی اند و در اروپا و آمریکا مستقرند برای سایر کشته شدگان در مناطق دیگر جهان ارزشی برابر قایل نیستند. انگار کشته شدن روزانه مردم عراق ،لبنان ، یمن و بطورکلی همه کشورهای منطقه و خاورمیانه امری عادی است .
هر روز از این انفجارات ، ترورها و اقدامات تخریبی در تعداد زیادی از کشورهای اسلامی به وقوع می پیوندد و توقع افکار عمومی مردمان این کشورها این است که نابودی آنها و نا امنی این سرزمین ها نیز مورد توجه قرار گیرد ، توجه رسانه های پرقدرت جهانی ، طبعا براساس همان منظقی که در ابتدا گفته شد ایجاد رعب و وحشت و آدم کشی توسط هرکس و در هرکجای دنیا مذموم و محکوم است و خوب است این نگاه انسانی در مورد همه مردمان در هرکجای جهان اعمال شود . مشکل کار از آنجا شروع میشود که در برخی رسانه های غربی و در نگاه برخی سیاستمداران انگار تروریست خوب و بد وجود دارد . نا امنی علاوه برخسارتهای جانی و البته مالی باعث آوارگی میشود .
میلیون ها سوری اعم از زن ، کودک و افراد سالمند قبل از این به کشورهای همسایه رفته اند یا در گوشه و کنار کشور خود بی سرپناه مانده اند ، صدها هزار نفر نیزراهی کشورهای اروپایی شده اند و در این مرحله همه جهان از مشکل آواره ها مطلع شدند . شاید گفتن اینکه آنچه در فرانسه رخ داد محصول سیاست خود غربی هاست در روزهای پرغم واحساس فرانسویها خوشایند نباشد اما راهی به واقعیت دارد و خوب است در اینگونه موارد همه محکوم کنند همه کمک کنند و همه برای جلوگیری از رشد پدیده تروریسم و فعالیت تکفیریها تلاش کنند . باورکنیم که جان همه مردم مهم و محترم و حفظ و حراست از کرامت انسان وظیفه همه است . ایکاش چنین شود .در این صورت جهانی عاری از افراط وتفریط و حامی آرامش و امنیت خواهیم داشت .
موضوع روانه شدن سیل پناهندگان از اسیا و آفریقا به سمت اروپا و تبعات سیاسی ، امنیتی ، اجتماعی و اقتصادی آن این روزها در صدر اخبار رسانه های اروپایی و بین المللی قرار دارد .آنگونه که در خبرها اعلام میشود طی ماه های اخیر حدود ۲۰۰۰نفر از این پناهندگان به انحای مختلف در مسیر رسیدن به اروپا ازبین رفته و فوت کرده اند . واژگونی قایق ،ازبین رفتن در اثر گرسنگی و تشنگی و . . . بنابر برخی تحلیل ها،حرکت این حجم از مهاجرین به سمت اروپا بعد از سالهای خاتمه جنگ جهانی دوم تا کنون سابقه نداشته است. نمایش انسان های آواره ، فرارکرده از جنگ و خونریزی برای نجات جان خود ،زن ، مرد کودک ، پیر ، جوان ، صفهای طولانی ، هجوم به طرف قطار برای رسیدن به مقصدی که پس از رسیدن تکلیف استقرارش مشخص نیست ، برخوردهای تند نیروهای امنیتی کشورها ،گاهی زد و خورد ،گذر مشقت بار خانواده ها از سیم های خاردار ، پخش خوراکی و کمک برخی مردم به آوارگان و پناهجویان در مسیر حرکت آنها ،و . . . همه این صحنه های آزار دهنده ای که یک بیننده تلویزیون یا مخاطب فضای مجازی از سرنوشت غمبار ده ها هزار نفر از پناهجویان می بینند دردناک و رقت بار است است . با این پیشامدها و دگرگونی ها زندگی و آینده بسیاری از این پناهندگان و جویندگان آرامش تغییر میکند و حرکت زندگی آنان در مسیر جدیدی قرار میگیرد که فرسنگها با هویت ، فرهنگ ، تمدن و مسیر زندگی آبا اجدادی آنها فاصله دارد .سرنوشت مردمان محترمی که تا چندی پیش در محیط زندگی ،کانون گرم خانواده ،محل کار و کسب خود با احترام و آرامش زندگی میکردند . بچه هایی که اینک بجای مهدکودک و مدرسه بر دوش خسته و بی توان مادران و پدران آواره خود راهی ناکجا آباد شده اند.
براستی مسولیت این نابسامانی ها ، آوارگی ها ، ناآرامی ها ، به هم ریزی خانواده ها ، بی سرو سامانی ها و تحقیرهای پی در پی مردمانی که سالها در مناطق پر نعمتی چون شامات زندگی کرده و اینک محتاج نگاه ترحم آمیز مردمان کشورهای پذیرنده هستند با چه کسان و کدام کشورهاست؟ . آیا اندکی همدلی ، تامل و انسانیت در رفتار سیاسی نمیتواند به جلوگیری از آوارگی های بیشتر بیانجامد ؟